×

درباره میز شهر اندیشه

اگر «امتیاز انسان» «خردمندی» است و اگر «لازمه‌ی خردمندی» انسان «اندیشمندی» و «حاصل خردورزی» و اندیشمندی گوهر «شناخت» است، خرد، اندیشه و شناخت، بهای بیشتری می‌طلبد. پس تمرکز بر «شهر اندیشه» انسان «بایسته‌ترین» حرکت انسانی است.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۴
۱۵ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

تفاهم، فلسفه ارتباطات (در جستجوی درك پيام ديگران)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۱:۴۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2497
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 45608

هدف اين بخش اين است که پس از شناخت راه‌کارهای ارسال و دريافت پيام، چگونه به درک درست پيام دريافت شده دست پيدا کنيم.

پيش از اين گذشت:

انسان آن گاه موجودی اجتماعی شمرده مي‌شود كه بتواند يك نظام نسبتا پيشرفته و پايدار را در ميان افرادش برقرار كند؛ برپايی نظام در يك مجموعه، بدون ارتباط آن مجموعه با يكديگر ممكن نيست، و ارتباط ميان افراد يك مجموعه انساني، بدون موفقيت در انتقال يافته‌های افراد به يكديگر ميسر نيست. پس اجتماعی بودن انسان نيز در گرو «تفهيم و تفاهم» ميان انسانهاست.

در ادامه بحث، معضله شكست در تفاهم را مطرح كرده، و سپس جغرافيای شناخت را به عنوان يك راهكار عمده برای امكان ارتباط ميان انسانها، برای حل معضله ياد شده ارايه گرديد.

پس هدف تمامی مباحثی كه در راستای «چگونگی امكان ارتباط» ارايه گرديد، چيزی جز امکان سخن گفتن با ديگران نيست و هدف سخن نيز عينيت بخشيدن به تفاهم ميان انسانها است.

اما تا سخنی که ميان انسانها رد و بدل مي‌شود درک نگردد، تفاهم هم امکان پذير نيست؛ پس بايد در پی درک سخن يکديگر باشيم تا به تفاهم برسيم. زيرا فلسفه و چرايی ارتباطات انسانها، تفاهم ميان انسانهاست.

اما تفاهم چيست؟

تفاهم چيست؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۰۷-۲۲:۱۶:۱۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2498
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 4087

نزديك شدن انسانها به يكديگر، آرزوی ديرباز انسانهای دلسوخته بوده و هست. در اين راستا تلاشهايی نيز صورت گرفته و مي‌گيرد، اين تلاشها با توجه به فضا و اهداف آن، با عناوين گوناگونی مطرح شده است مانند:

وحدت ملي، قومي، مذهبي، ديني، سياسي؛ تقريب بين الاديان يا بين المذاهب؛ گفتگوی تمدنها؛ تحمل افكار ديگران و….

در تمامی اين تلاشها امری مشترك، اساس همكاری در آينده قرار گرفته و همكاري‌ها نيز هدف مشتركی را نشانه مي‌گيرد. گاه از اين امر به عنوان «تفاهم» ياد مي‌شود.

اما بسيار ديده شده كه در پايان كار، تنها يك طرف بهره‌ی اصلی را برده است و ساير طرفها يا بهره‌ی اندكی برده و يا كاملا زيان كرده‌اند و به عبارت عاميانه سرشان كلاه رفته است. اين تجربه آن اندازه تكرار شده است كه گاه به «تفاهم» با ديده‌ی ترديد نگريسته مي‌شود. از اين رو در آغاز لازم است مقصود از اتحاد، تقريب و تفاهم روشن شود.

يكی از تعاريفی كه برای تفاهم شده اين است كه:

«تفاهم، اموری را به صورت مشترك در آوردن است».

اين «اشتراك» ممكن است «عملي» و يا «فكري» باشد و هر كدام چند گونه است كه به برخی از آنها اشاره مي‌نماييم.

الف‌ـ تفاهم بر اساس بده بستان (ائتلاف سياسی)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۱:۱۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2499
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1616

در عالم سياست، با اتحاد دو حزب برای تشكيل دولت، آشنايی داريم كه احيانا با تعبير «ائتلاف» از آن ياد مي‌شود، حقيقت اين همگرايی و تفاهم چيست؟

نخست بايد توجه داشت وقتی كه مي‌گوييم دو حزب سياسي، يعنی پيش فرض ما اختلاف اين دو حزب در اهداف و شيوه‌های اجرايی و… مي‌باشد و اگر جز اين باشد دو حزب بودن معنی ندارد.

ترديدی نيست كه هدف هر حزبی به قدرت رسيدن است، اين هدف در صورتی كه هر يک از دو حزب به تنهايی حايز اكثريت قاطع نباشند، برای هيچ كدام از آنها قابل دسترسی نيست؛

بنابر اين سياست گذاران اين دو حزب يا بايد بر مواضع خاص خود، در مقابل حزب ديگر پافشاری كرده و از اصل قدرت صرف نظر كنند، و اين به بن‌بست سياسی منجر مي‌شود.

و يا هر كدام از برخی از مواضع خود عقب نشينی كرده و به قدرت محدودی اكتفا نمايند. حل اين مشكل بستگی به اصولی بودن و غير اصولی بودنِ مواضعی دارد كه اتحاد و كسب قدرت، مشروط به عقب نشينی از آن مواضع است.

اين همان «تفاهم سياسي» است. در اين فرض واقعا تفاهمی در كار نيست، بلكه معامله‌ای است كه از دو منظر كوتاه مدت و بلند مدت قابل تأمل است.

از منظر كوتاه مدت، بده و بستان آشكاری است در كسب منافع، در مقابل امتيازاتی كه هر طرف از جناح مقابل مي‌گيرد.

اما از منظر دراز مدت، مسايل پيچيده‌تری مد نظر است؛ مانند فرصت سازي، فرصت سوزي، گذر از بحران و…؛ تفاهم سياسی از اين منظر بسيار شبيه قماری است كه در آخر بازی تنها يك برنده دارد؛ از اين رو در اين بازي، سياست بازان ماهر حرف اول را مي‌زنند. برای روشن شدن اين مطلب مراجعه به تاريخ سياسی بسيار سودمند است.

ب‌ـ تفاهم بر اساس دشمن مشترك

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۱:۱۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2500
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1645

نوع ديگر تفاهم بر اساس دشمن مشترك است؛ يعنی دو گروه متفاوت، برخی از فعاليتها خود را با توجه به وجود دشمن مشترك به اشتراك بگذارند؛ اين امر در واقع محدود كردن تفاهم به همكاری در راستای مبارزه با دشمن مشترك است.

روشن است كه تفسير ما از دشمن مشترك هميشه يكسان نيست، و ممكن است يكی از طرفين تفاهم، طرف ديگر را دشمن‌ترين دشمنان خود بداند؛ پس اين تفسير از تفاهم هميشه و در همه جا مشكل گشا نيست.

ج‌‌ـ تفاهم بر اساس رفتار دوگانه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۱:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2501
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1607

تفسير سوم از تفاهم، عدم تظاهر به مواضع اصولی چالش آفرين با حذف صوری آن (تكيه آشکار بر مشتركات در مبدأ و پنهان کردن نقاط اختلافي) است.

كارآمد بودن اين حركت به دو امر بستگی دارد:

نخست اين كه مشتركات به اندازه‌ای واقعی و قوی باشند كه نقش برجسته‌ای در مقابل مواضع اصولی چالش آفرين بازی كنند. اما اگر مشتركات صوری باشد، ارزش آن نيز صوری است؛ پس هيچگاه در مقابل مواضع اصولی كارآيی نخواهد داشت.

امر دوم اين است كه حذف صوری در عمل امكان داشته باشد، و اين در همه جا ممكن نيست.

مثلا اگر شرط کفار برای تفاهم با مسلمانان کنار گذاشتن یکتایی خداوند باشد، آیا این گونه تفاهم امکان دارد؟! و اگر مسلمانی چنین تفاهمی کند ارزشی دارد؟!

د‌ـ تفاهم بر اساس تحريف آشكار

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۱:۲۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2502
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3495

تفسير چهارم، عقب نشينی آشكار از مواضع اصولی با حذف واقعی آن، يعنی تحريف آشكار است.

پذيرفتن اين حركت، علاوه بر اين كه با ادعای عقلانيت طرفين سازگار نيست، سر از تفاهم سياسی در مي‌آورد.

ه‌‌ـ تفاهم بر اساس تحريف پنهان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۱:۲۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2503
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3485

تفسير پنجم تفاهم، عقب نشينی پنهان از مواضع اصولی با ارايه تفسير جديدی است كه چالش آفرين نباشد.

اين حركت همان تحريف است اما پنهان و شيادانه؛ از اين رو اين نوع حركت بيشتر مورد توجه قرار گرفته است؛ اما در اين حركت نه تنها تفاهمی در كار نيست، بلكه حركتی است خائنانه و بسيار پست‌تر از تفاهم سياسي.

و‌ـ تفاهم بر اساس شناسايی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۱:۲۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2504
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3628

تفسير ششم از تفاهم اين است كه هدف قرار دادن ايجاد تفاهم، به معنی پذيرفتن اختلاف و دوگانگی است. اين دوگانگی اگر مطلق باشد، يعنی هيچ نقطه‌ی اشتراكی وجود نداشته باشد، در عمل هيچ تفاهمی امكان پذير نيست. اما اگر نقاط مشتركی در كار باشد طرح تفاهم بجاست.

از آنجايی كه در بسياری از موارد، طرفين اطلاعات كاملی از يكديگر ندارند، در آغاز لازم است بود و نبود نقاط مشترك مورد بررسی و تحقيق قرار گيرد. تفاهم در اين مرحله همان تفاهم در شناسايی است.

كمترين نقطه‌ی اشتراك اين است كه طرفين بخواهند يكديگر را بشناسند؛ يعنی هر دو در شناسايی يكديگر اشتراك نظر داشته باشند.

ممكن است برخی از تفسيرهايی كه برای تقريب بين الاديان يا بين المذاهب، گفتگوی تمدنها و… شده است در ارتباط با اشتراك نظر در شناسايی باشد.

آثار تفاهم در شناسايی عبارت است از:

1ـ اصلاح ذهنيتهای پيشين

2ـ نزديك شدن به يكديگر اگر ذهنيتهای پيشين دشمنی آفرين باشد

3ـ دور شدن از يكديگر اگر ذهنيتهای اصلاح شده دشمنی آفرين باشد

4ـ شناسايی مشتركات و اختلافات بيشتر

با دقت در آنچه گفته شد مي‌توان نتيجه گرفت تفاهم در شناسايی هميشه شانس نزديك شدن و اتحاد را زياد نمي‌كند؛ زيرا اگر ذهنيتهای پيشين خوش‌بينانه باشد، پس از شناسايي، احتمال نزديك شدن كمتر مي‌گردد. به عنوان مثال اگر شناسايی ما از تشكيلات سرّی برخی از يهوديان بيشتر شود، بر قهر و كينه‌ی ما نسبت به آنان افزوده مي‌گردد.

با اين همه، نمي‌توان ترديد كرد كه تفاهم در شناسايی در بيشتر موارد، به كشف مشتركاتی مي‌انجامد، هر چند تبديل ذهنيت خوش‌بينانه به ذهنيت واقعی آثار منفی هم داشته باشد. اين اكتشاف زمينه‌ی اساسی تفاهم در مرحله‌ی بعد است که در فصل آينده با آن آشنا مي‌شويد.

زـ تفاهم بر اساس تحقيق

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۱:۲۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2505
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3328

اينك به آخرين تفسير تفاهم رسيده‌ايم. پس از «تفاهم بر اساس شناسايي» و اكتشاف نقاط مشترك، مرحله‌ی جديدی آغاز مي‌شود؛ البته هر اندازه مشتركات بيشتری در مرحله‌ی پيشين كشف شود، تفاهم در اين مرحله آسان‌تر مي‌شود.

اگر ما نقاط اشتراك شناسايی شده را به عنوان اساس كار، واقعا حفظ نماييم و از آن هيچ گونه تخطی نكنيم، ممكن است آن را به نقاط ديگری نيز توسعه دهيم؛ مثلا در فضای تحقيقی اثبات نماييم نتيجه‌ای كه يك طرف از اين نقطه‌ی مشترك گرفته است نادرست است، كاملا بديهی است كه اگر طرفين رفتاری معقولانه و مسئولانه داشته باشند، پس از تحقيق سر تسليم فرود مي‌آورند. بنا بر اين، مجموعه‌ی اشتراكات به اندازه‌ی يك نقطه‌ی جديد توسعه مي‌يابد. با ادامه اين روند، ممكن است تحول بزرگی در دايره‌ی مشتركات دو طرف تحقق يابد.

ناگفته پيداست كه هرگز اين روند با عدم تغيير در مواضع سازگار نيست؛ چرا كه اگر چنين باشد نمي‌توانيم شاهد تغييری در جبهه‌های طرفين باشيم. بنا بر اين نتيجه‌ی اين روند، هميشه با اصلاح و تعديل محققانه‌ی مواضع طرفين همراه است، و نه پذيرفتن يا حذف آنها و نه امتياز دادن و عقب نشينی معامله‌گرانه و نه…

حاصل اين اصلاح و تعديل، افزوده شدن بر نقاط مشترك بيشتر است و اين همان تفاهم واقعی يعنی «تفاهم شناختی تحقيقي» است، كه اساس آن «نقاط مشترك» اوليه است، با «تحقيق و برهان» ستون‌های استوار آن بالا مي‌رود و در نهايت «مسئوليت» و «وجدان علمي» تمامی مراحل پيشرفت آن را پوشش مي‌دهد.

«تفاهم شناختی تحقيقي» (بر خلاف ساير تفاهمها) نه مرزی مي‌شناسد و نه از راه باز مي‌ماند و نه پايانی دارد، و برای همگان سودمند است، البته به استثنای كوردل خالی از روح تحقيق، و ستمگر بي‌خبر از انصاف و وجدان؛ آری تنها «ناداني» و «ستمگري» سد راه تفاهم شناختی تحقيقی است و بس.

از همين رو است که «تفاهم شناختی تحقيقي» اگر به جريانات مزاحم و مخرّب برخورد نكند، از «تفاهم عملي» انفكاك پذير نيست.[1]

مقصود ما از تفاهم تنها «تفاهم شناختی تحقيقي» است؛ يعنی جنگ با جنگ، نه باج دادن و نه باج گرفتن، و نه تسامح و نه تساهل، بلكه تحقيق و شناخت، و پذيرش شناخت بر اساس وجدان علمي.[2]

 

[1]ـ انشاءالله توضيح بيشتر اين مطلب در بخشی از همين سلسله نوشتارها با عنوان «آيا توسعه‌ی شناختی ضامن صلح است؟» خواهد آمد.

[2]ـ ممکن است توهم شود که نفی تسامح و تساهل با برخی از رواياتی که در باب مدارا و مجامله آمده است تنافی دارد. اين توهم با توجه به يک روايت مرتفع مي‌گردد:

خَرَجَتْ هَذِهِ الرِّسَالَةُ مِنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِC إِلَی أَصْحَابِهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أَمَّا بَعْدُ فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمُ الْعَافِيةَ وَ عَلَيكُمْ بِالدَّعَةِ وَ الْوَقَارِ وَ السَّكِينَةِ وَ عَلَيكُمْ بِالْحَياءِ وَ التَّنَزُّهِ عَمَّا تَنَزَّهَ عَنْهُ الصَّالِحُونَ قَبْلَكُمْ وَ عَلَيكُمْ بِمُجَامَلَةِ أَهْلِ الْبَاطِلِ تَحَمَّلُوا الضَّيمَ مِنْهُمْ وَ إِياكُمْ وَ مُمَاظَّتَهُمْ دِينُوا فِيمَا بَينَكُمْ وَ بَينَهُمْ إِذَا أَنْتُمْ جَالَسْتُمُوهُمْ وَ خَالَطْتُمُوهُمْ وَ نَازَعْتُمُوهُمُ الْكَلَامَ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ لَكُمْ مِنْ مُجَالَسَتِهِمْ وَ مُخَالَطَتِهِمْ وَ مُنَازَعَتِهِمُ الْكَلَامَ بِالتَّقِيةِ الَّتِی أَمَرَكُمُ اللَّهُ أَنْ تَأْخُذُوا بِهَا فِيمَا بَينَكُمْ وَ بَينَهُمْ فَإِذَا ابْتُلِيتُمْ بِذَلِكَ مِنْهُمْ فَإِنَّهُمْ سَيؤْذُونَكُمْ وَ تَعْرِفُونَ فِی وُجُوهِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی يدْفَعُهُمْ عَنْكُمْ لَسَطَوْا بِكُمْ وَ مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنَ الْعَدَاوَةِ وَ الْبَغْضَاءِ أَكْثَرُ مِمَّا يبْدُونَ لَكُمْ مَجَالِسُكُمْ وَ مَجَالِسُهُمْ وَاحِدَةٌ وَ أَرْوَاحُكُمْ وَ أَرْوَاحُهُمْ مُخْتَلِفَةٌ لَا تَأْتَلِفُ لَا تُحِبُّونَهُمْ أَبَداً وَ لَا يحِبُّونَكُمْ غَيرَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَكْرَمَكُمْ بِالْحَقِّ وَ بَصَّرَكُمُوهُ وَ لَمْ يجْعَلْهُمْ مِنْ أَهْلِهِ فَتُحَامِلُونَهُمْ وَ تَصْبِرُونَ عَلَيهِمْ وَ لَا مُجَامَلَةَ لَهُمْ وَ لَا صَبْرَ لَهُمْ عَلَی شَي‏ءٍ… بحارالأنوار 75 210 باب 23

هر چند تمامی جملات حديث در اين راستا بسيار سودمند است، اما عمده اين جمله است: عليكم بمجاملة أهل الباطل‏؛

بايد توجه داشت که بين مجامله با اهل باطل در مقوله عمل، با مجامله با خود باطل که ريشه در مقوله شناخت واقعيت دارد، فرق آشکاری است.

تطبيق انوع تفاهم بر يک نمونه عينی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۱:۲۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2508
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3377

تفسير نخست از تفاهم را با ذكر نمونه‌ای ارايه نموديم؛ از اين رو بهتر است برای ساير تفسيرها نيز نمونه‌ای ارايه دهيم؛

برای اين منظور به يک نمونه زنده و پيچيده‌تری مي‌پردازيم و آن وحدت بين دو مذهب سنی و شيعه است.

وحدت بين سنی و شيعه در اعصار مختلفی از جمله در دوران ما با عناوين متعددی طرح شده و آثار گوناگونی نيز در بر داشته است. در اين اتحاد، مشتركاتی كه سرمايه‌ی تفاهم و وحدت است در دو بخش مطرح شده است، يكی مشتركات در مبدأ و ديگری در منتها؛

مشتركات در مبدأ عبارت است از اين كه خدای ما يكی است، كتاب ما يكی است، پيامبر ما يكی است، قبله‌ی ما يكی است، بخشی از تاريخ و فقه ما يكی است و…

مشتركات در منتها نيز عبارت است از اين كه دشمن واحدی داريم، همگی تحت سلطه‌ی بيگانه قرار داريم و…

اما در تفسير اين تفاهم، حرفهای گوناگونی زده شده است كه برای اختصار از طرح آن خوداری مي‌نماييم و به طرح آثار اين تفاهم مي‌پردازيم.

در اين كه تفاهم دارای اقتضای مثبت است و آثار مثبتی به همراه دارد، هيچ ترديدی نيست. اما خالی از چالش نيز نبوده است.

تاريخ در برخورد با اين گونه چالشها چند حركت را در خود ثبت نموده است:

حركت نخست: محدود كردن تفاهم به همكاری در راستای مبارزه با دشمن مشترك؛

اين حركت علاوه بر اين كه با مفهوم واقعی تفاهم سازگاری ندارد، در برخی از شرايط نيز كارآيی ندارد؛ مانند ديدگاه برخی از سنيان، كه شيعه را دشمنی خطرناك‌تر از يهود مي‌دانند، در اين شرايط حد اقل كاری كه لازم است منحصر كردن تفاهم به گروهی از سنيان است كه چنين تفكری نداشته باشند.

حركت دوم: عدم تظاهر به مواضع اصولی چالش آفرين با حذف صوری آن (تكيه بر مشتركات در مبدأ و تقيه در نقاط اختلافي)

كارآمد بودن اين حركت به دو امر بستگی دارد:

نخست اين كه مشتركات به اندازه‌ای واقعی و قوی باشند كه نقش برجسته‌ای در مقابل مواضع اصولی چالش آفرين بازی كنند. اما اگر مشتركات صوری باشد ارزش آن نيز صوری است، پس هيچگاه در مقابل مواضع اصولی كارآيی نخواهد داشت.

مثلا بر اساس برخی از منابع آنان، خدای سنيان، جوانی است مو فرفري، چاق و چله، با كفشی طلايی نشسته بر تخت و…، آيا مي‌توان گفت واقعا شيعيان با تمامی سنيان در مورد چنين خدايی اساس مشترك دارند؟! و…[1]

امر دوم اين است كه امكان حذف صوری داشته باشند، مثلا نماز دست باز، هر چند بر طبق نظر برخی از مذاهب سنيان درست است، اما با توجه به شعار بودن آن، بسياری از سنيان حاضر به ترك آن نيستند. همچنين مراسم عزاداری امام حسين‌علیه السلام نيز با توجه به محتوای درونی آن، قابل تحمل برای يك سنی كه اساس مذهبش را فهميده باشد نيست.[2]

حركت سوم: عقب نشينی آشكار از مواضع اصولی با حذف واقعی آن (تحريف آشكار)

پذيرفتن اين حركت نيز با اين كه هر كدام از طرفين ادعا مي‌كند مذهبی كه اختيار كرده بر اساس برهان و استدلال است، متناقض است؛ مگر اين كه دين جنبه‌ی اساسنامه‌ی حزبی پيدا كند كه در اين صورت معامله بر سر عقب نشينی امكان دارد و اين همان تفاهم سياسی است.

حركت چهارم: عقب نشينی پنهان از مواضع اصولی با تفسير جديدی كه چالش آفرين نباشد؛ (تحريف پنهان)

گفتيم که اين حركت همان تحريف است، اما پنهان و شيادانه؛ از اين رو اين نوع حركت بيشتر مورد توجه قرار گرفته است؛ اما در اين حركت نه تنها تفاهمی در كار نيست، بلكه حركتی است خائنانه و بسيار پست‌تر از تفاهم سياسي، و در واقع مذهب تراشی است و نه تفاهم ميان دو مذهب.

حركت پنجم: جنگ با تفاهم؛

مشكلات حركتهای پيشين، عده‌ای از طرفين را بر آن داشته است كه به صراحت به جنگ با اتحاد سنی و شيعه برخيزند و از اساس دست رد بر سينه‌ی اين گونه تفاهمات زنند؛ چرا كه اين گونه تفاهمات تنها اختلافات عملی را در ظرف معينی بر طرف مي‌نمايد، اما اختلافات اساسی فكری به قوت خود باقی است، مگر اين كه پای تحريف به ميان آيد.

حرکت ششم: تفاهم در شناسايي؛

از آثار مثبت تفاهم در شناسايی اين است كه در فضای مه‌آلود، غالبا اتهاماتی به طرفين وارد مي‌شود كه با ارتباط نزديك، بسياری اين اتهامات رفع مي‌گردد، مانند اتهامی كه سنيان به شيعيان وارد مي‌كنند كه شيعه پس از هر نمازی سه مرتبه مي‌گويد «خان الامين»[3]. روشن است كه پس از تماسهای دوستانه، سنيان خواهند ديد اين اتهام كاملا بي‌اساس است؛ همچنين اتهام اختلاف قرآن شيعه با قرآن سني، با معاشرت اهل اين دو مذهب ريشه‌كن مي‌گردد.

اما گاه با برخورد به برخی از مسايل، اين تفاهم از سوی طرفين يا يك طرف دچار چالش مي‌شود؛ مثلا فرض كنيد صاحب‌نظران سني، اصل اسلام را مشروط به دوستی خلفای غاصب بدانند، از سوی ديگر ثابت شود كه بر اساس مذهب شيعه، تبرّی از دشمنان خدا و دشمنان دوستان خدا از اركان ايمان است؛ اينجاست كه اتحاد سنی و شيعه با چالشی جدی روبرو مي‌گردد.

حرکت هفتم: تفاهم در تحقيق؛

همان گونه که گذشت تفاهم «شناختی تحقيقي» همان تفاهم واقعی است، كه اساس آن «نقاط مشترك» اوليه است، با «تحقيق و برهان» ستون‌های استوار آن بالا مي‌رود و در نهايت «مسئوليت» و «وجدان علمي» تمامی مراحل پيشرفت آن را پوشش مي‌دهد.

اگر بخواهيم بي‌طرفانه پيش‌بينی نماييم حاصل اين تفاهم يکی از چهار حالت مي‌تواند باشد: 1ـ بطلان تشيع، 2ـ بطلان تسنن، 3ـ تعديل ميان دو مذهب، 4ـ اثبات يک مذهب و بطلان ديگری بدون هيچ پيش‌داوری قبل از تحقيق.

البته روشن است که پيش قدم شدن در تفاهم يا فرار کردن از آن، و نيز تفسير تفاهم تحقيقی شناختی به ساير تفاهمها، از هر طرفی که باشد بيانگر صداقت و خيانت همان طرف مي‌باشد.

ولی آن چه پس از صداقت طرفين اهميت دارد، ترتيب اثر عقلانی تحقيق مشترک است که ان‌شاءالله در مباحث آينده بدان مي‌پردازيم.

 

[1]ـ منبع مطلب ياد شده بسيار ضروری است

[2]ـ مصدر کلام

[3]ـ اين اتهام نظر به همان سه بار «الله اكبر» گفتن پس از سلام نماز دارد، و مقصود از جمله‌ی «خان الامين» اين است كه به اتهام سنيان، شيعه معتقد است كه خداوند به جبرئيل دستور داده بود وحی را بر حضرت علي‌علیه السلام نازل كند، ولی جبرئيل به خداوند خيانت كرده و حضرت محمد‌صلی الله علیه و اله را به پيامبری رساند؛ شيعيان برای فراموش نشدن موقعيت حضرت علي‌علیه السلام بعد از هر نمازی سه مرتبه مي‌گويند «خان الامين» يعنی جبرئيل در ابلاغ وحی خيانت كرد.

ريشه يابی شكست در تفاهم (صور شكست در تفاهم)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۰۷-۲۲:۱۶:۲۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2509
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3341

تا كنون با تفسيرهای متفاوتی از تفاهم آشنا شديم. اينك زمان آن فرا رسيده است كه شكست در تفاهم را ريشه‌يابی نماييم تا ببينيم كداميك از تفسيرهای ياد شده، مي‌تواند شكست در تفاهم را درمان و چاره‌جويی کند.

شكست در تفاهم ريشه‌های گوناگونی دارد كه همه آنها را مي‌توان در چند گروه طبقه‌بندی نمود.

الف‌ـ شكست ناشی از علل طبيعی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۱:۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2514
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1575

نخستين گروه از شكست تفاهم، شكستهايی است كه بر اساس علل و عوامل طبيعی اتفاق مي‌افتد؛ از همين رو در اين گونه موارد شكست در تفاهم دور از انتظار نيست. اين گروه شامل مواردی است مانند:

فقدان زبان مشترك

فقدان درك متوازن

فقدان اراده جدي

فقدان فرصت لازم

برخورد مناسب با اين گونه موارد نيازی به توضيح ندارد؛ از اين رو از اين طبقه مي‌گذريم.

ب‌ـ شكست ناشی از تقابل صوری انديشه‌ها و باورها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۱:۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2515
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1554

گروه دوم از موارد شكست در تفاهم، شامل مواردی كه تضاد حقيقی ميان دو انديشه وجود ندارد؛ بلكه فقدان ارتباط لازم ميان دو انديشه، به فقدان شناسايی منجر شده است. از اين رو تعبير تقابل صوری را به كار برديم.

عوامل شكست در تفاهم در اين طبقه عبارتند از:

توهم و بدبيني

عدم توجه كافی و غفلت

ابهام و اجمال مطالب

ج‌ـ شكست ناشی از تقابل واقعی انديشه‌ها و باورها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۱:۱۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2516
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1590

طبقه سوم از شكست در تفاهم، شامل مواردی است كه تقابل واقعی ميان دو انديشه، موجب شده است هر يك از طرفين بر موضع خود ايستادگی و مقاومت نمايد. آنچه شايسته تأمل و تحقيق است، شكست تفاهم در اين گروه است.

پيش از اين گذشت كه موقعيت ادراكی انسان با دو مختصات شناختها و باورها به دست مي‌آيد؛ بنا بر اين لازم است تقابل انديشه‌ها نيز در دو حوزه جداگانه مورد مطالعه قرار گيرند.

الف‌ـ تضاد ساختمانهای انديشه در حوزه شناخت

در اين شاخه تقابل ميان دو انديشه ناشی از استدلالها و استنباطات متضاد است؛ يعنی طرفين با شناخت كامل، طرف مقابل را تخطئه مي‌كند.

ب‌ـ تضاد ساختمانهای انديشه در حوزه باور

متأسفانه در ديد تسامحی به تقابل ميان باورها و اعتقادات و تقابل در حوزه شناخت به يك چشم نگاه مي‌شود، اما با اندك تأملی در ماهيت شناخت و باور، به تفاوت اين دو پی مي‌بريم؛ البته اين تفاوت بسيار مهم است و در مباحث بسياری تأثير گذار است؛ در عين حال با نگاهی عميق اين تفاوت شکل ديگری پيدا مي‌کند كه انشاء الله به آن مي‌پردازيم.

انتخاب كليد تفاهم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۰۷-۲۲:۱۶:۲۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2517
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3451

تا کنون با دو امر مهم آشنا شديم:

1ـ تفسيرهای متفاوت تفاهم؛

2ـ ريشه‌های متفاوت شكست در تفاهم.

اينک زمان آن فرا رسيده است كه ببينيم آيا هر تفسيری از تفاهم مي‌تواند در تمامی موارد قفل شكست در تفاهم را بگشايد، يا اين كه هر موردی نياز به انتخاب كليد ويژه‌ی خود دارد؟

در گام نخست تفسيرهای تفاهم را مروری دوباره مي‌كنيم: 1ـ تفاهم بر اساس بده بستان (ائتلاف سياسي)، 2ـ تفاهم بر اساس دشمن مشترك، 3ـ تفاهم بر اساس رفتار دوگانه، 4ـ تفاهم بر اساس تحريف آشكار، 5ـ تفاهم بر اساس تحريف پنهان، 6ـ تفاهم بر اساس شناسايی و 7ـ تفاهم بر اساس تحقيق.

با تأمل در تفسيرهای هفتگانه تفاهم مي‌يابيم كه تمامی تفسيرهايی كه برای تفاهم ارايه شده است به استثنای دو مورد، يا از كارآيی محدودی برخوردار هستند و يا از منظر ارزش خالی از اشكال نيستند؛ به سخنی ديگر اين گونه تفسيرها در واقع از روح تفاهم به دور است و فقط نام آن را يدک مي‌کشد.

بنا بر اين تنها دو تفسير اخير از تفاهم شايستگی دارند تا كليد مشكل گشای ما شوند.

در گام دوم با مرور ريشه‌های شكست در تفاهم مي‌يابيم:

نخستين طبقه از علل شكست، شامل فقدان زبان مشترك، درك متوازن، اراده جدی و فرصت لازم است. با ايجاد پيش نيازهای مناسب مانند زبان و پرورش استعداد و جديت و هزينه كردن زمان مناسب، مي‌توانيم مشكل را حل نماييم.

ساير موارد نيازمند توضيحی بيشتر هستند كه در فصلهای آينده ارايه مي‌گردد.

كليد تقابل صوری انديشه‌ها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۰:۵۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2518
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1609

در طبقه دوم با تقابل صوری ميان انديشه‌ها روبرو هستيم.

آنچه در اين طبقه كارآيی دارد، تلاش برای شناسايی واقعی طرفين است؛ پس از شناسايی واقعي، ديگر اثری از تقابل دو انديشه باقی نمي‌ماند.

عامل نخست در اين گروه «توهم» است؛ در اين مورد، شكست در تفاهم از اين ناشی شده است كه يك طرف نسبت به طرف ديگر دچار توهم شده است؛ يعنی چيزی كه واقعيت ندارد به ديگری نسبت مي‌دهد، و بر اساس همين نسبت غير واقعی است كه دست به جبهه بندی و صف آرايی در مقابل آن زده است.

بديهی است كه با ارتباط مناسب و شناسايی لازم، بدبينی رفع شده و تقابل از بين مي‌رود؛ در نتيجه تلاش ما بايد بر «توهم زدايي» متمركز شود.

عامل دوم عدم توجه به يك نكته‌ی آشكار، به انديشه‌ای منتهی مي‌گردد كه اگر از آن نكته غفلت نمي‌شد، خودِ فرد به نادرستی مسيرش اذعان و اعتراف مي‌نمود. پس «غفلت» دومين عامل در اين گروه است.

روشن است كه با شناسايی لازم و «غفلت زدايي»، تقابلی ميان دو انديشه باقی نمي‌ماند.

سومين عامل در اين گروه، «اجمال» و ابهام است؛ كم نيست مواردی كه مطلبی با اجمال و ابهام پذيرفته شده است؛ اما هنگامی که پای دقت به ميان مي‌آيد، نتيجه معكوس مي‌گردد.

با «اجمال زدايي» از مطالب كه خود شاخه‌ای از شناسايی است، تقابل ميان دو انديشه درمان مي‌گردد.

با مرور دوباره مباحث جغرافيای شناخت، روشن مي‌گردد كه ترسيم نقشه جغرافيای شناخت، بهترين و اصولي‌ترين شيوه برای برخورد با «توهم زدايي»، «غفلت زدايي» و «اجمال زدايي» از جهان انديشه است. متأسفانه نقش يگانه و منحصر به فرد نقشه جغرافيای شناخت چندان شناخته نيست.

كليد تقابل انديشه‌ها در حوزه شناخت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۰:۵۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2519
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1644

با توجه به اين كه شكست در تفاهم در طبقه سوم، ناشی از تقابل واقعی است، از اين رو به نظر مي‌رسد كه از كليد تفاهم در شناسايی كاری ساخته نيست.

پيش از اين گذشت كه تقابل واقعی ميان انديشه‌ها در دو حوزه شناخت و باور اتفاق مي‌افتد؛ بنا بر اين در گام نخست بايد ميان اين دو تفكيك نمود.

همچنين گذشت كه:

اگر برخی از شناختها و باورهای فرد، ناشی از تأثيرات پنهان و غير مستقيم جامعه و محيط باشد، در اين صورت فرد ناآگاهانه اموری را پذيرفته است كه نمي‌تواند چگونگی رسيدن به چنين شناختها و باورها را تبيين كند.

با ترسيم جغرافيای شناخت، نقاط تاريك انديشه و کانون تأثيرات پنهان بر انديشه آشكار مي‌گردد.

«نقاط تاريك» در حوزه «شناخت» همان «حلقه‌های مفقوده» يك انديشه است، و نقاط تاريك «باورها» همان اساسی است كه باور از آن متولد شده است.

از اين رو در گام دوم بايد سراغ حلقه‌های مفقوده يك تفكر رفت؛ در نتيجه اگر تقابل دو انديشه در حوزه شناخت باشد، تفاهم در تحقيق بهترين و مؤثرترين كليد مشكل گشای ما خواهد بود.

پيش از اين «مهندسی شناخت»، «تحقيق در تحقيق» را به عنوان دو الگو از الگوهای نقشه جغرافيای شناخت مطرح كرديم؛ پس مي‌توان گفت استمرار و توسعه خردورزي، نيز حاصل ديگری از جغرافيای شناخت است.

البته اين بحث آن گاه كامل مي‌گردد كه مشكل تكثرگرايی در حوزه شناخت را حل كرده باشيم. انشاء الله در ادامه بحث «تحقيق در تحقيق» و آشنايی با «استنباط» اين مشكل نيز حل مي‌گردد. پس مشكل‌گشا بودن خردورزی يك نکته ناگفته دارد كه در آينده بايد بدان پرداخته شود.

كليد تقابل انديشه‌ها در حوزه باور

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۷-۱۱:۲۱:۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2520
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1598

آنچه دشوار به نظر مي‌آيد، تقابل در حوزه باورها است.

برای يافتن كليد مناسب برای اين حوزه، ابتدا لازم است باورها را تجزيه و تحليل نماييم و ريشه باورها را بشناسيم. اين مهم از عهده نقشه جغرافيای باورها ساخته است؛ همچنان كه پيش از اين گفتيم:

با ترسيم نقشه جغرافيای باورها، تجزيه و تحليل آنها امكان مي‌يابد؛ حاصل تجزيه و تحليل باورها عبارت است از:

با بررسی رابطه باورها با تعقل، بنيادهای عقلانی آنها را مي‌شناسيم؛

بر اساس بنيادهای عقلانی مي‌توانيم باورهای عقلانی را از باورهای غير عقلانی تفكيك نماييم؛ بدين شكل، گستره باورهای عقلانی ما تبيين مي‌گردد؛

با ترسيم رابطه عقلانی باورها، توانايی شناخت تناقضات و تضادها را از جغرافيای شناختی پيدا مي‌كنيم؛

حذف تناقضات، استواری شخصيت انسان را به ارمغان مي‌آورد؛ بدين سان جهان انديشه ما از انسجام و سازگاری بيشتری برخوردار مي‌شود.

نخستين حاصل نقشه جغرافيای باورها، تفكيك باورهای عقلانی و غير عقلانی است؛ پس از اين تفكيك، مشكل در حوزه باورهای عقلاني، همان گونه حل مي‌شود كه در بحث تقابل انديشه‌ها در حوزه شناخت بيان گرديد. يعنی خردورزی كليد حل مشكل خواهد بود.

اما در ارتباط با ساير باورها، بايد يك نكته مهم را برای چندمين بار ياد آوری نماييم و آن اين كه بايد نقاط تاريك جغرافيای شناخت را بشناسيم.

پيش از اين گفتيم: «نقاط تاريك» در حوزه «شناخت» همان «حلقه‌های مفقوده» يك انديشه است، و نقاط تاريك «باورها» همان اساسی است كه باور از آن متولد شده است.

روشن شدن نقاط تاريك باورها، به كشف ريشه‌ی باورها مي‌انجامد؛ اين ريشه‌ها مي‌تواند عادات، رسوم و… باشد. مسلما پس از كشف ريشه‌ی باورها و توجه لازم، بسياری از آنها با نگاه عقلانی مورد بازنگری قرار گيرند. با به كار گرفتن كليد خردورزی مي‌توان اختلاف در برخی از باورهای غير عقلانی را گره گشايی نمود.

اما برخی از ريشه‌های باورها حتی پس از خارج شدن از نقاط تاريك، حل ناشده مي‌نماياند، و آن باورهايی است كه بر «احساسات محض» و منطق «دلم مي‌خواهد» استوار است. اينجاست كه پای خردورزی لنگ است و از نقشه جغرافيای شناخت نيز کاری ساخته نيست.

در يك جمع‌بندی كوتاه مي‌توان گفت اگر مشكل‌گشا بودن خردورزی را در حوزه‌های مربوط به شناخت (اعم از حوزه شناخت و باورهای عقلانی و…) فراگير و مطلق بدانيم، تفاهم بشر در سطح كلان تنها و تنها با يك مشكل حل نشده روبروست، و آن «احساسات محض» و منطق «دلم مي‌خواهد» است.

در ادبيات دينی از منطق «دلم مي‌خواهد» با تعبير «هواپرستي» ياد مي‌شود. پس دشوارترين گردنه مسير تفاهم بشر همان هواپرستی است.

با پايان اين بخش دانستيم که چگونه پيام يکديگر را درک نماييم، اما باز هم با تفاهم کامل، فاصله داريم؛ البته اگر به همين اندازه بسنده کنيم، دست‌آورد بسيار بزرگی نصيب بشريت مي‌شود و اختلاف از بسياری از موارد دامن برمي‌چيند.

اما آيا مي‌توان گفت راه تفاهم در اين نقطه به بن‌بست رسيده است، يا هنوز هم اميد پيشرفت در تفاهم وجود دارد؟

تا کنون با معضله شکست در تفاهم آشنا و ضرورت جغرافيای شناخت با هدف موقعيت‌يابی و موقعيت‌سنجی را به عنوان گام نخست برای حل آن مطرح کرديم. در گام دوم نيز به چگونگی ارتباط انسانها با يکديگر پرداختيم.

و در اين بخش ديديم که هدف بحث از «چگونگی امكان ارتباط» سخن گفتن و هدف سخن نيز عينيت بخشيدن به تفاهم ميان انسانها است. اين هدف بدون درک سخن يکديگر ميسر نيست چرا که فلسفه و چرايی ارتباطات انسانها، تفاهم ميان انسانهاست.

و تفاهم تلاشهايی است که در آن امری مشترك، اساس همكاری قرار گرفته و هدف مشتركی را نشانه مي‌گيرد.

تفاهم چند گونه است:

الف‌ـ تفاهم بر اساس بده بستان (ائتلاف سياسي) که با عقب نشينی از برخی از مواضع محقق مي‌شود. کارا بودن اين تفاهم به اصولی بودن و غير اصولی بودنِ مواضعی بستگی دارد كه اتحاد و كسب قدرت، مشروط به عقب نشينی از آن است.

ب‌ـ تفاهم بر اساس دشمن مشترك که با توجه به يکسان نبودن تفسير ما از دشمن مشترك، اين تفسير از تفاهم هميشه و در همه جا مشكل گشا نيست.

ج‌‌ـ تفاهم بر اساس رفتار دوگانه و حذف صوری مواضع اصولی چالش آفرين؛ اين نوع تفاهم در صورتی کارا است که مشتركات واقعی و قوی باشند و حذف صوری در عمل ممکن باشد.

د‌ـ تفاهم بر اساس تحريف آشكار و عقب نشينی آشكار از مواضع اصولی با حذف واقعی آن؛ اين نوع همان تحريف آشكار است. پذيرفتن اين حركت، علاوه بر اين كه با ادعای عقلانيت طرفين سازگار نيست، سر از تفاهم سياسی در مي‌آورد.

ه‌‌ـ تفاهم بر اساس تحريف پنهان و عقب نشينی پنهان از مواضع اصولی با ارايه تفسير جديدی است كه چالش آفرين نباشد. اين حركت همان تحريف است اما پنهان و شيادانه و خائنانه؛ از همين رو رايج‌ترين نوع تفاهم است. اين نوع از تفاهم بسيار پست‌تر از تفاهم سياسی است.

و‌ـ تفاهم بر اساس شناسايی يکديگر که كمترين نقطه‌ی اشتراك واقعی است.

زـ تفاهم بر اساس تحقيق با اساس قرار دادن نقاط اشتراك شناسايی شده و حفظ واقعی آن و توسعه به نقاط ديگر، با برداشت تکامل محققانه‌ی مواضع طرفين و نه امتياز دادن و عقب نشينی معامله‌گرانه و نه…

اين همان تفاهم واقعی يعنی «تفاهم شناختی تحقيقي» است، كه اساس آن «نقاط مشترك» اوليه است، با «تحقيق و برهان» ستون‌های استوار آن بالا مي‌رود و در نهايت «مسئوليت» و «وجدان علمي» تمامی مراحل پيشرفت آن را پوشش مي‌دهد.

«تفاهم شناختی تحقيقي» (بر خلاف ساير تفاهمها) نه مرزی مي‌شناسد و نه از راه باز مي‌ماند و نه پايانی دارد، و اگر به جريانات مزاحم و مخرّب برخورد نكند، از «تفاهم عملي» انفكاك پذير نيست.

برای ريشه يابی شكست در تفاهم، صور آن را مطرح کرديم که عبارت بود از: الف‌ـ شكست ناشی از علل طبيعي، ب‌ـ شكست ناشی از تقابل صوری انديشه‌ها و باورها و ج‌ـ شكست ناشی از تقابل واقعی انديشه‌ها و باورها (تضاد ساختمانهای انديشه)

كليد تقابل صوری انديشه‌ها تلاش برای «توهم زدايي» و «غفلت زدايي» و «اجمال زدايي» است که ترسيم نقشه جغرافيای شناخت، بهترين و اصولي‌ترين شيوه در اين راستا است.

كليد تقابل انديشه‌ها در حوزه شناخت، کشف حلقه‌های مفقوده يك تفكر است؛ از اين رو تفاهم در تحقيق بهترين و مؤثرترين كليد مشكل گشای ما خواهد بود.

در نهايت نتيجه گرفتيم كه خردورزی كليد حل مشكل در حوزه باورهای عقلانی خواهد بود.

اما در باورهايی كه بر «احساسات محض» و منطق «دلم مي‌خواهد» استوار است پای خردورزی لنگ است.

و اينک باز هم تلاش بيشتر برای تفاهم بهتر با توسعه خردورزي.

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما