با توجه به آن چه گذشت ترديدي نيست که ما با بحران هويت سر و کار داريم به خصوص با توجه سيطره امپراطوران رسانهاي، ميتوان گفت بحران هويت بسيار فراگيرتر از آن چه تصور ميکنيم پيش رفته است.
اما آيا اين تمام قصه است يا مسئله پيچيدهتر از اين است؟!
مثلا امروزه مردم ايران هم ايرانياند، هم مسلمانند، هم فارس و… هستند و فراتر از اينها انسانند.
هر يک از اين تعلقات هويتي توسط گروهي تبليغ ميشوند كه تلاش ميکنند موازنه هويتي را به سمت خود سنگين كنند.
به نظر شما مردم ايران خود را بيشتر به كدام هويت متعلق ميدانند؟ آيا ايراني بودن برايشان مهمتر است يا فارس بودن و يا مسلمان و انسان بودن؟ اين تعلق حتما ترتيب و اولويتي خواهد داشت. قضاوت شما در مورد ترتيب و اولويت هويتهاي ياد شده چيست؟
شايد بسياري در پاسخ به اين پرسش، دچار مشکل باشند. به سخني ديگر توازن و شناخت اولويت ميان هويتهاي ملي، ديني، قومي، انساني و… چندان شناخته شده نيست.
بر اين اساس است که گفته ميشود بحران هويت به مرز ابهام و ترديد در تعلق هويتي نيز انجاميده است.
آيا پاسخ شما به اين پرسش در طول تاريخ ثابت بوده است و يا احيانا اولويتها جا به جا شده و يا ميشود؟!
حال بازي رسانهاي را هم در وسط اين آشفته بازار ببينيد. تبليغات ماهوارهاي اين طرف آب و آن طرف آب، هر کدام براي خود مريداني دارند که براي تعريف هويت ايراني با يکديگر ميجنگند.
با توجه به سيطره رسانهها تا چه اندازه هويت يک جوان ايراني ميتواند پايدار باشد؟!!!
«بحران هويت» بدون شک مهمترين آسيب اجتماعي امروز ايران است که علايم آن را ميتوان در کليه روابط اجتماعي و کنشهاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و حتي بينالمللي امروز ايران به وضوح مشاهده کرد.
اکنون ديگر تمام کارشناسان و صاحبنظران داخلي تاکيد ميکنند که شاخصهاي بحران هويت در جامعه ايران به مرز «از هم گسيختگي اجتماعي» و «فروپاشي اجتماعي» رسيده است. تکانههاي ناشي از بحران هويت را ميتوان به سادگي در فروپاشي آشکار چارچوبها و پارادايمهاي اخلاقي، افزايش تصاعدي رذيلتهاي اجتماعي مانند دروغ و رياکاري، خشونت در ارتباطات فردي، و نهايتاً قطع ارتباط بدنه اجتماعي با نخبگان و شکاف عظيم بين نسلي مشاهده کرد.
با توجه به آن چه گذشت ترديدي نيست که ما با بحران هويت سر و کار داريم به خصوص با توجه سيطره امپراطوران رسانهاي، ميتوان گفت بحران هويت بسيار فراگيرتر از آن چه تصور ميکنيم پيش رفته است.
اما آيا اين تمام قصه است يا مسئله پيچيدهتر از اين است؟!
مثلا امروزه مردم ايران هم ايرانياند، هم مسلمانند، هم فارس و… هستند و فراتر از اينها انسانند.
هر يک از اين تعلقات هويتي توسط گروهي تبليغ ميشوند كه تلاش ميکنند موازنه هويتي را به سمت خود سنگين كنند.
به نظر شما مردم ايران خود را بيشتر به كدام هويت متعلق ميدانند؟ آيا ايراني بودن برايشان مهمتر است يا فارس بودن و يا مسلمان و انسان بودن؟ اين تعلق حتما ترتيب و اولويتي خواهد داشت. قضاوت شما در مورد ترتيب و اولويت هويتهاي ياد شده چيست؟
شايد بسياري در پاسخ به اين پرسش، دچار مشکل باشند. به سخني ديگر توازن و شناخت اولويت ميان هويتهاي ملي، ديني، قومي، انساني و… چندان شناخته شده نيست.
بر اين اساس است که گفته ميشود بحران هويت به مرز ابهام و ترديد در تعلق هويتي نيز انجاميده است.
آيا پاسخ شما به اين پرسش در طول تاريخ ثابت بوده است و يا احيانا اولويتها جا به جا شده و يا ميشود؟!
حال بازي رسانهاي را هم در وسط اين آشفته بازار ببينيد. تبليغات ماهوارهاي اين طرف آب و آن طرف آب، هر کدام براي خود مريداني دارند که براي تعريف هويت ايراني با يکديگر ميجنگند.
...