×

درباره میز در پرتو وحی

وحی، همان آب زلالی است که خرد، تشنه و سرگردان اوست.
وحی نه تنها جبران کننده محدودیت خرد است، بلکه پر پرواز خرد است.
نیاز خرد به وحی، نیاز تشنه به آب است…
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
۸ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

کسب رزق و روزی ظاهری

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۰۲-۱۷:۵۷:۱۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۷-۶:۵:۲۷
    • کد مطلب:17079
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (2) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 47089

انسان ابعاد متعددی دارد. که از مهمترین آنها دو بُعد بدن و روح است.

خداوند حیات مادی و روحانی انسان را محتاج آفریده است. از این رو انسان نیازمند رزق و روزی است.

نیاز به رزق و روزی اختصاص به انسان ندارد، بلکه شامل همه جانداران می‌شود. البته در این میان تفاوتهای اساسی میان انسان و حیوانات وجود دارد. از جمله:

تأمین رزق و روزی تمامی جانداران بسیار آسان‌تر از انسان است.

دامنه نیازهای انسان بسیار گسترده‌تر از سایر جانداران است.

به دلایلی که در لابلای نوشتار پیش روی شما بیان خواهد شد، انسان به تأمین رزق و روزی خود تکلیف شده است.

در این نوشتار به یاری الهی نگاهی کسب رزق و روزی جسم در منابع وحی خواهیم نمود.

روزی جسم به لحاظ دنیایی بودن آن، ارتباط تنگاتنگی با مباحث کلی مرتبط با دنیا دارد. از این رو بدون شناخت دنیا، پرداختن به آن امکان ندارد.

برجسته‌ترین نقطه در شناخت دنیا، تضاد آن با آخرت است. این تضاد آن چنان شدید است که کنار آمدن این دو را ناشدنی ساخته است.

به یک روایت در این زمینه بسنده می‌کنیم:

إِنَّ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِیلَانِ مُخْتَلِفَانِ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَینَهُمَا كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَان‏.

به راستی که دنیا و آخرت دو دشمن ضد هم و دو راه بیگانه از یکدیگرند. پس کسی که دنیا را دوست داشته باشد، از آخرت بدش خواهد آمد و با آن دشمنی خواهد کرد. دنیا و آخرت به مانند مشرق و مغرب هستند و کسی که بین این دو حرکت کند هر گاه به یکی از این دو نزدیک شود از دیگری دور خواهد شد. پس از این مطالب (در یک کلام) دنیا و آخرت همچون دو هوو می‌مانند (که پیوسته با یکدیگر سر جنگ دارند و راضی کردن هر دو هم ممکن نیست.)

این مسئله، ریشه تمامی مطالبی است که در زهد و ترک دنیا آمده است.

به دلیل ارتباط رزق و روزی با دنیا، شایسته است نخست انواع بهرمندی از دنیا را بشناسیم.

انواع بهرمندی از دنیا (و مراتب طلب دنیا)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۰۷-۲۲:۱۹:۱۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:17108
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1405

تضاد دنیا و آخرت، امری عقلی است و تجربه نیز پشتوانه آن است. اما به دلیل آلوده شدن به دنیاپرستی، آزادگی انسان در قضاوت صریح و روشن، به کلی نابود می‌شود.

از سوی دیگر بر طبق حکمت خداوندی، آفرینش آدمی به گونه‌ای رقم خورده است که امکان حیات بدون رزق و روزی دنیایی، فراهم نیست.

این مشکلی است که باید مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد، یک طرف نیاز ذاتی انسان به دنیا و طرف دیگر تضاد آخرت با دنیا، این دو چگونه با یکدیگر جمع می‌شوند؟

تحقیق در این مسئله، ابعاد بهرمندی از دنیا و مراتب طلب دنیا را مشخص می‌کند.

مرتبه نخست طلب دنیا، دنیای حداقلی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۰۷-۲۲:۲۳:۵۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۶-۸:۴۸:۳
    • کد مطلب:17109
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1137

مسلما همه عوالم آفریده و مخلوق خداوند هستند. از جمله دنیا، با ویژگی تضاد با آخرت، و انسان با ویژگی نیاز به دنیا، همه و همه در دستگاه آفرینش الهی قرار دارند.

و مسلما خداوند دانا و توانا بر اساس حکمتی انسان را چنین آفریده است. پرداختن تفصیلی به این موضوع ارتباطی به هدف این نوشتار ندارد. از این رو تنها به یک حکمت آن اشاره کرده و از آن می‌گذریم.

امتحان بشر یکی از فلسفه‌های مهم آفرینش دنیا (و از جمله انسان با ویژگی‌های دنیوی) است.

حکمت آزمایش و امتحان، اقتضا می‌کند که از یک سوی انسان ذاتا نیازمند دنیا باشد و غرائز نیز انسان را به سوی دنیا جذب کند، در عین حال بزرگترین خطر برای حیات ابدی بشر، دنیاپرستی باشد.

آن چه انسان را از این آزمایش سرفراز بیرون می‌آورد، بسنده کردن به حداقلها در حیات دنیوی و تمرکز بر تجارت آخرت در بازار دنیاست.

بدین سان جمع میان نیازمندی انسان از یک سو و زیانباری دنیاپرستی از سوی دیگر، اقتضا می‌کند که در استفاده از دنیا، به حداقل بسنده نمود.

در نتیجه نخستین مرتبه از طلب دنیا رقم می‌خورد.

این مرتبه از طلب دنیا، حاصل جمع میان نیازمند بودن انسان به دنیا و خطرناک بودن دنیاپرستی برای انسان است.

مرتبه حداقلی بهرمندی از دنیا، همان اندازه‌ای است که برای حیات بشر کافی باشد و نه بیش.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَصْبَحَ مُعَافًى فِي جَسَدِهِ آمِناً فِي سَرْبِهِ عِنْدَهُ قُوتُ يَوْمِهِ وَ لَيْلَتِهِ فَكَأَنَّمَا حِيزَتْ لَهُ الدُّنْيَا يَا ابْنَ جُعْشُمٍ يَكْفِيكَ مِنْهَا مَا سَدَّ جَوْعَتَكَ وَ وَارَى عَوْرَتَكَ فَإِنْ يَكُنْ بَيْتٌ يَكُنُّكَ فَذَاكَ وَ إِنْ يَكُنْ دَابَّةٌ تَرْكَبُهَا فَبَخْ بَخْ وَ إِلَّا فَالْخُبْزُ وَ مَاءُ الْبَحْرِ وَ مَا بَعْدَ ذَلِكَ حِسَابٌ عَلَيْكَ أَوْ عَذَاب‏

کسی که سلامتی و امنیت و قوت روز و شبش را داشته باشد، گویا تمام دنیا برای او جمع شده.  ای پسر جعشم (نام راوی) سیر کردن شکم و پوشاندن عورت بر تو کافی است. اما اگر خانه‌ای داشتی چه بهتر و اگر مرکبی که سوارش شوی چه خوب! و الا نان و آب دریا ضروری توست و بیش از این یا باید درباره آن حساب پس دهی یا عقاب شوی.

البته خود کفایت نیز ریشه در قناعت و طمع انسان دارد.

قال عليّ عليه السلام: كلّ مقتصر عليه كاف.

هر چیزی که به آن بسنده کنی کفایت توست.

بر این اساس نفرات نخست قبول شدگان از امتحان الهی این گونه توصیف می‌شوند.

قال رسول اللَّه صلّى اللّه عليه و آله: ثلاثة يدخلون الجنّة بغير حساب رجل يغسل قميصه و لم يكن له بدل و رجل لم يطبخ على مطبخ قِدرين و رجل كان عنده قوت يوم فلم يهمّ لِغَدٍ.

سه گروه هستند که بدون حساب و کتاب وارد بهشت می‌شوند: مردی که پیراهنش را می‌شوید ولی پیراهن جایگزین ندارد و مردی که دو غذا نمی‌پزد و مردی که قوت روزش را دارد و غم فردا را ندارد.

برای تمرین قناعت نیز دستور زیر وارد شده است:

قال أمير المؤمنين عليه السلام: من أكثر ذكر الموت رضى من الدنيا باليسير.

کسی که فراوان از مرگ یاد کند به کم دنیا راضی می‌گردد.

درباره حد قناعت نیز این چنین آمده است:

و أهدى الى النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله ثلاثة طيور فاطعم أهله طائراً فلمّا كان من الغد أتته به فقال لها أ لم أنهك ان ترفعى شيئاً لغد فانّ اللَّه يرزق كلّ غد الرزق مقسوم يأتي ابن آدم على أيّ سيرة شاء ليس لتقوى متّق بزائد و لا لفجور فاجر بناقص و إن شرهت نفسه و هتك الستر لم ير فوق رزقه.

سه پرنده به پیامبر صلی الله علیه و آله هدیه داده شد. یکی از آنها را به همسرش داد تا مصرف کند. (وی مقداری را مصرف کرد و بقیه آن را برای فردا کنار گذاشت) چون فردا شد از (قسمتی که ذخیره کرده بود غذایی ساخت و) برای حضرت آورد. حضرت فرمود مگر من به تو نگفته بودم چیزی برای فردا ذخیره نکن به راستی که خداوند در هر فردایی روزی تقسیم شده آن را می‌دهد. فرزند آدم هر کاری بکند، نه تقوای متقی روزیش را زیاد می‌کند و نه معصیت گنه‌کار روزی او را کم می‌کند، هر چند پرده حرص ورزد و پرده دری کند.

همان گونه که گذشت این گونه روایات بیان حداقلهاست. بسنده به حداقلها نه کار هر کسی است و نه در تمامی شرایط ممکن است و نه وظیفه شرعی منحصر به آن است. روایاتی که در ادامه می‌آید، در بردارنده توضیحات مهمی در این راستاست.

مرتبه دوم طلب دنیا، استفاده از لذتهای حلال

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۱۲-۱۶:۱۵:۲۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۱۲/۰۳-۱۱:۳۶:۵۶
    • کد مطلب:17127
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1120

با نخستین مرتبه از طلب دنیا آشنا شدیم. آن چه در این باره گذشت تنها برای آشنایی با طلب حداقلی دنیا بود.

اما این مطلب هرگز به معنای ممنوعیت استفاده بیشتر از دنیا نیست.

علاوه بر این که احیانا به لذت بردن حلال از دنیا نیز توصیه شده است. البته این توصیه دلایل متعددی دارد.

از جمله آنها رخصتهایی است که خود خداوند داده است.

قَوْلِ الصَّادِقِ ع إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى یحِبُّ أَنْ یؤْخَذَ بِرُخَصِهِ كَمَا یحِبُّ أَنْ یؤْخَذَ بِعَزَائِمِه‏

به راستی که خداوند تبارک و تعالی همان گونه که دوست دارد به احکام قاطع (واجبات) عمل شود، همان گونه هم دوست دارد به مباحات نیز عمل گردد.

در این باره مباحث جالبی است که در بحث «خوش گذرانی حلال، پسندیده و زیبا» از «کلیات مدیریت زمان»  ارایه می‌شود.

بنا بر این بیان مرتبه حداقلی طلب دنیا به معنی نفی بیش از آن نیست. هر چند زهد بیشتر در دنیا در مراتب آخرت و سهولت حساب و کتاب بسیار مؤثر است.

یکی دیگر از دلایل توصیه به کسب حلال این است که اگر کسی کسب حلال داشته باشد، این امر باعث می‌شود تا در امر آخرت تواناتر گردد.

توضیح این مطلب را در فصل بعدی ببینید.

مرتبه سوم طلب دنیا، ابزار آخرت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۱۲-۱۶:۲۳:۳۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۳/۱۲-۱۶:۲۳:۳۱
    • کد مطلب:17128
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1120

در منابع وحی پیوسته با مدح زهد و توصیه به آن روبرو می‌شویم. اما زهد در دنیا به معنی ترک دنیا نیست، بلکه به معنی عدم اسارت و وابستگی به آن است.

مسلما در بسیاری از موارد، ترک دنیا از مصادیق زهد است. اما مواردی هم هست که ترک دنیا، خود موجب لغزش و سقوط می‌گردد. چرا که همگان توانایی صبر بر فقر را نداشته و چه بسا در شدت فقر به برخی از گناهان گرفتار گردند.

از این رو طلب رزق و روزی، نه تنها به شکل مطلق موجب مذمت نمی‌شود، بلکه از جهت بازدارندگی آن از گناه نیکو هم هست.

قال أمير المؤمنين عليه السلام للحسن عليه السلام: لا تلم إنساناً يطلب قوته فمن عدم قوته كثرت خطاياه.

انسانی را که در طلب قوت و روزیش است، سرزنش مکن. زیرا کسی قوت زندگیش را نداشته، اشتباهاتش فراوان می‌گردد.

در این گونه موارد طلب روزی نه تنها با زهد منافات ندارد، بلکه کمک و یاور بر دین نیز می‌باشد.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لِي لَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ فَإِنَّهُ عَوْنٌ لَكَ عَلَى دِينِكَ وَ اعْقِلْ رَاحِلَتَكَ وَ تَوَكَّل‏

طلب روزی از راه حلالش را وامگذار، زیرا روزی حلال کمک تو بر حفظ دینت است…

اگر طلب دنیا کمک بر دین گردد، دیگر مصداق طلب دنیا نیست، بلکه در حقیقت، طلب آخرت است.

عن عبد اللّه ابن أبى يعفور قال سمعت أبا عبد اللّه عليه السلام يقول: انّا لنحبّ الدنيا و ان لا نعطاها خير لنا و ما أعطى أحد منها شيئاً إلّا نقص حظّه في الآخرة قال فقال له رجل انّا و اللَّه لنطلب الدّنيا فقال له أبو عبد اللّه عليه السلام تصنع بها ما ذا قال أعود بها على نفسى و عيالى و أصل بها و أتصدّق بها و احُجّ و أعتمر فقال أبو عبد اللّه عليه السلام ليس هذا طلب الدّنيا هذا طلب الآخرة.

امام صادق فرمود: به راستی که ما (انسانها) دنیا را دوست داریم، ولی اگر به ما داده نشود برای ما بهتر است (زیرا) دنیا به کسی داده نشده مگر این که از بهره او در آخرت کاسته شده است.

مردی به آن حضرت گفت: سوگند به خدا که ما دنیا را طلب می‌کنیم. حضرت فرمود با (آن چه از) دنیا (به دست می‌آوری) چه می‌کنی؟ پاسخ داد: با آن چه از دنیا به دست آورده‌ام زندگی خود و خانواده‌ام را توسعه می‌دهم و صله رحم می‌کنم و صدقه می‌دهم و حج و عمره می‌روم. حضرت فرمود این طلب دنیا نیست بلکه در حقیقت طلب آخرت است.

مسلما مصادیق طلب آخرت در این روایت، منحصر به عناوین یاد شده نیست و دامنه‌ای بس گسترده دارد.

از این منظر دنیا بهترین کمک بر آخرت است.

عن أبي جعفر عليه السلام انّه كان يقول: نعم العون الدّنيا على الآخرة.

امام باقر علیه السلام می‌فرمود: دنیا چه خوب کمکی برای آخرت است!

و حتی دنیای مذموم تبدیل به مزرعه آخرت می‌گردد.

الدنيا مزرعة الآخرة

دنیا مزرعه آخرت است.

متجر أولياء اللّه اكتسبوا فيها الرحمة

دنیا محل تجارت اولیاء خدا است. پس رحمت الهی را در دنیا به دست آورید.

البته مقصود این نیست که کشت در مزرعه دنیا و تجارت در بازار دنیا، منحصر به امثال این امور است. دامنه این مزرعه و بازار بسیار گسترده تر از امور مالی است.

نقطه اشتراک مراتب یاد شده، اولویت و ترجیح آخرت و بر دنیا است. یعنی هدف اصلی در هر صورتی رسیدن به نعیم آخرت است. اما در این میان یا از ابزار دنیا برای آخرت سود می‌ٔجوییم و یا این که از حلال دنیا لذت برده‌ایم. از این رو این گونه طلب دنیا هلاک کننده نیست.

انشاء الله در ادامه مباحث با سر فصلهایی چون سربار دیگران نبودن یا تباه نگردن زندگی زن و فرزند و… آشنا می‌شویم که همگی آنها می‌تواند در راستای آباد ساختن آخرت باشد.

مرتبه چهارم طلب دنیا، اولویت دنیا بر آخرت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۱۸-۱۰:۲۲:۵۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۷-۶:۳۸:۳۶
    • کد مطلب:17162
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1441

تا کنون با سه مرحله از طلب دنیا آشنا شدیم.

۱- ضرورت طلب دنیا در اندازه‌ی حداقلی

۲- رخصت در بهرمندی از حلالهای خداوند

۳- به دست آوردن برخی از مقامات آخرتی، به وسیله دنیا آشنا شدیم.

با توجه به آن چه گذشت، در دستگاه دین، نه ترک دنیا به شکل مطلق رواست و نه ترک آخرت به شکل مطلق شایسته است.

قال عليه السلام: ليس منّا من ترك دنياه لآخرته و لا آخرته لدنياه.

از ما اهل بیت نیست کسی که دنیایش را به خاطر آخرتش (کاملا) ترک کند و نیز کسی که آخرتش را برای دنیایش رها کند.

البته همه امور دنیوی، آباد کننده آخرت نیستند. اما امور آخرتی، موجب زیادی رزق و روزی می‌شود.

قال النّبى عليه السلام: انّ اللَّه يعطى الدّنيا بعمل الآخرة و لا يعطى الآخرة بعمل الدّنيا.

به راستی که خداوند به سبب اشتغال به کار آخرت، روزی دنیایش را زیاد می‌کند. اما با اشتغال به کار دنیا، به کسی آخرت نمی‌دهد.

گذشته از این که ابعاد کمال انسان بسیار گسترده‌تر از آن است که تنها با امور مالی بتوان به آن مقامات رسید. اعمال صالح فراوانی وجود دارد که ارتباطی به دنیا و اعمال دنیا ندارد.

با توجه به این که فرصتهای رسیدن به کمال برای انسان محدود و منحصر به فرد است و هرگز تکرار نخواهد شد، از این رو باید به فرصتهای حساس اولویت داد تا دچار زیان نگردیم.

این مطلب یکی از رازهایی است که مقدم داشتن امر آخرت بر امر دنیا را برهانی می‌کند.

روى عن العالم عليه السلام انّه قال: اعمل لدنياك كأنّك تعيش أبداً و اعمل لآخرتك كأنّك تموت غداً.

آن چنان برای دنیایت (برنامه ریزی و) عمل کن که گویا برای همیشه زنده‌ای (و کاملا فرصت داری و چیزی از دست نمی‌دهی) اما برای آخرتت آن چنان (برنامه ریزی و) عمل کن که گویا (هیچ فرصتی نداری و) فردا خواهی مرد.

در لابلای روایات گذشته دیدیم که اگر اولویت به آخرت داده شود، انسان به اهداف کمالی خود خواهد رسید، بدون این که از نصیب مقدّر او در دنیا کاسته شود. این در حالی است که اولویت دادن به دنیا، باعث سوختن فرصتهایی است که هیچ گاه تکرار نخواهد شد.

مسلما اگر طلب دنیای حلال، تعارضی با امر آخرت نداشته باشد، بهرمندی از دنیا مشکلی نخواهد داشت. مشکل زمانی آغاز می‌شود که میان امر آخرت و دنیا تعارض درگیرد.

در این صورت اگر طلب دنیا به فدا کردن آخرت برسد زنگ خطر جدی نواخته خواهد شد.

در نتیجه خط قرمز در طلب دنیا، آن جایی که به آخرت زیان برساند.

در روایات فراوانی بر این مطلب عقلانی تأکید شده است.

مرتبه پنجم طلب دنیا، دنیاپرستی (حرص)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۱۸-۱۰:۲۴:۱۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۶-۸:۵۱:۲۰
    • کد مطلب:17163
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1323

آخرین مرتبه طلب دنیا که بدترین و خطرناکترین آنها نیز هست، پرستش دنیاست.

مقصود از پرستش دنیا این است که جز دنیا نبیند و نخواهد و این مصداق آشکار اسارت انسان در بند دنیاست.

دنیاپرستی از منظر خرد کاملا تخطئه شده و مذمت آن در منابع وحی نیز بسیار فراوان است. اما مجال تفصیل آن نیست و تنها به یک روایت بسنده می‌کنیم:

ايّها النّاس اقبلوا على ما كلّفتموه من إصلاح آخرتكم و اعرضوا عمّا ضمن لكم من دنياكم و لا تستعملوا جوارحاً غذيت بنعمته في التعرض لسخطه بمعصيته و اجعلوا شغلكم في التماس مغفرته و اصرفوا همّتكم بالتّقرّب الى طاعته من بدأ بنصيبه من الدنيا فاته نصيبه من الآخرة و لم يدرك منها ما يريد و من بدأ بنصيبه من الآخرة وصل إليه نصيبه من الدنيا و ادرك من الآخرة ما يريد.

ای مردم به آن چه از اصلاح آخرت‌تان که تکلیف شده‌اید، رو آورید و از آن چه از دنیای شما برای شما ضمانت شده اعراض کنید و اعضایی که با نعمت خداوند تغذیه شده، با معصیت کردن در تعرض آن چه مبغوض خداوند است به کار نبرید و کارتان را در التماس مغفرت خداوند قرار دهید و همت‌تان را به نزدیک شدن به فرمانبرداری خداوند مصروف دارید کسی که به سهمش از دنیا آغاز کند سهم او از آخرت از دست می‌رود و آن چه را از دنیا می‌خواهد به دست نمی‌آورد و کسی که به سهمش از آخرت آغاز کند (هم) سهم او از دنیا به او خواهد رسید و هم آن چه از آخرت می‌خواهد به دست می‌آورد.

در اینجا مناسب است برای نکته سنجان به یک نکته مهم اشاره نماییم.

قال رسول اللَّه صلّى اللّه علیه و آله: منهومان لا یشبعان طالب دنیا و طالب علم فمن اقتصر من الدنیا على ما احلّ اللَّه عزّ و جلّ له سلِمَ و من تناولها من غیر حلّها هلك إلّا ان یتوب و یراجع و من أخذ العلم من أهله و عمل بعلمه نجا و من أراد به الدنیا فهی حظّه.

دو گرسنه هستند که هرگز سیر نمی‌شوند: جوینده دنیا و جوینده دانش.

پس کسی که بر حلال دنیا بسنده کند، به سلامت خواهد بود. ولی کسی که از حرام به دنیا برسد، هلاک می‌شود، مگر این که توبه کرده و باز گردد.

کسی که دانش را از افراد شایسته آن بگیرد و به آن عمل نماید، نجات می‌یابد. اما اگر به آموختن دانش، دنیا را بجوید نصیبش همان (دنیا) است (و در آخرت نصیبی ندارد).

نکته‌ای که در این روایت است این است طلب دنیا و دانش هر دو سر از حرصی خاموش نشدنی در می‌آورند، حرصی که هیچ گاه و هیچ جا متوقف نخواهد شد.

اما میان حرص به دنیا و حرص به دانش تفاوتی بزرگ است. در این حدیث به این تفاوت اشاره شده است.

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلَامُ: مَثَلُ الدُّنْیا كَمَثَلِ الْبَحْرِ الْمَالِحِ، كُلَّمَا شَرِبَ الْعَطْشَانُ مِنْهُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى یقْتُلَهُ.

دنیا همچون دریای شور است. تشنه هر چه بیشتر بنوشد، بیشتر تشنه می‌گردد (و این دور باطل ادامه می‌یابد) تا او را بکشد.

اما علم و معرفت نه تنها هلاک کننده نیست، بلکه حیات انسان در گرو آن است. البته این امر شرائط خاص خود را دارد که در جای خودش باید به آن پرداخت.

روزی به دنبال ما یا ما به دنبال روزی؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۲۲-۱۰:۵۰:۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۱۲/۰۳-۱۱:۴۵:۵۲
    • کد مطلب:17241
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1478

تا کنون با دنیا طلبی و تضاد آن با آخرت آشنا شدیم.

مراتب پنجگانه طلب را هم شناختیم.

مرحله نخست آن، طلب دنیا در حد ضرورت زندگی بود. دو پله بعدی هم طلب دنیایی بود که ستودنی بود و رجحان داشت. روشن شد که طلب دنیایی که از طلب آخرت باز دارد، نکوهیده است. اما پایان دنیاپرستی، حرص و گرسنگی بی‌پایان است. این دو مرتبه اخیر از طلب دنیا، مذموم و هلاک کننده است.

آن چه در این بخش مهم است رابطه روزی و تقدیر الهی است. به سخن دیگر آیا روزی هر کسی تقدیر شده است و این تقدیر تخلف ناپذیر است یا چنین نیست؟

در این راستا دو دسته روایت وجود دارد.

در ادامه مباحث با طرح این دو دسته روایت به پاسخ این پرسش می‌پردازیم.

روایات «روزی به دنبال تو می‌آید»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۲۲-۱۰:۵۹:۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۶-۸:۵۰:۱۴
    • کد مطلب:17242
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 4412

از منابع وحی استفاده می‌شود که تمامی امور تقدیر شده است. اما تقدیری که در محدوده اختیار انسان خدشه‌ای وارد نمی‌شود.

تردیدی نیست که اختیار بشر نامحدود نیست و در بسیاری از امور انسان هیچ اختیاری ندارد. از حرکتهای اتم‌های بدن گرفته یا حرکتهای کیهانی، همه و همه خارج از اختیار و حتی آگاهی انسان است. آمدن انسان به این دنیا و رفتن او از این عالم نیز به اختیار انسان نیست و…

اما مسلما آن چه مربوط به سعادت و کمال انسان است، در حیطه اختیار اوست. اوست که راه درست از نادرست را برمی‌گزیند، اوست که…

مرزبندی یاد شده در اختیار انسان، مستلزم این است که تقدیر دو حوزه داشته باشد، حوزه‌ای که آدمی نقشی در آن ندارد و حوزه‌ای که در ارتباط با اختیار انسان است.

اجل و زمان تعیین شده برای زندگی هر انسانی را خداوند مقدر می‌فرماید.

در بسیاری از روایات، رزق و روزی نیز همچون اجل و حتی بالاتر از اجل شمرده شده است. نتیجه این روایات این است که طلب انسان، نقشی در کم و زیاد شدن روزی او ندارد.

به برخی از این روایات توجه کنید.

قال رسول اللَّه صلّى اللّه علیه و آله: الرّزق یطلب العبد اشدّ طلباً من أجله.

روزی شدیدتر از اجل در پی بنده می‌آید.

عن النّبی صلّى اللّه علیه و آله انّه قال: لو انّ عبداً هرب من رزقه لاتّبعه رزقه حتّى یدركه كما انّ الموت یدركه.

اگر بنده‌ای از روزیش بگریزد، روزیش به دنبال او خواهد آمد تا او را پیدا کند، همچنان که مرگ (در پی انسان می‌آید و او را) پیدا می‌کند.

فَالرِّزْقُ مَقْسُومٌ‏ وَ هُوَ یأْتِی ابْنَ آدَمَ عَلَى أَی سِیرَةٍ سَارَهَا مِنَ الدُّنْیا لَیسَ تَقْوَى مُتَّقٍ بِزَائِدِهِ وَ لَا فُجُورُ فَاجِرٍ بِنَاقِصِهِ وَ بَینَهُ وَ بَینَهُ سِتْرٌ وَ هُوَ طَالِبُهُ وَ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ یفِرُّ مِنْ رِزْقِهِ لَطَلَبَهُ رِزْقُهُ كَمَا یطْلُبُهُ الْمَوْتُ

روزی قسمت شده است و فرزند آدم هر راهی را پیش گیرد، باز هم روزی به او می‌رسد. نه تقوا و بندگی متقی زیاد کننده روزی است و نه معصیت گنه‌گار کم کننده آن است. میان آدم و روزی او پرده‌ای است (که نمی‌گذارد روزیش را ببیند) و از همین رو آدم جویای روزی است. اگر یکی از شما از روزیش بگریزد، روزیش او را می‌جوید و به او می‌رسد، همچنان که مرگ در پی آدمی است.

قال أمیر المؤمنین علیه السلام: لن یفوتك ما قسّم لك فأجمل فی الطلب.

آن چه را که خدا برای تو تقسیم کرده، هرگز از دست نخواهی دارد، پس در جستجوی روزی (افراط نکن و) به نیکویی (و بزرگواری‌) آن را طلب کن، (نه حریصانه).

قال أبو عبد اللّه علیه السلام: لو كان العبد فی جحر لأتاه اللَّه برزقه فأجملوا فی الطلب.

اگر بنده در سوراخی باشد، باز هم خداوند روزیش را می‌رساند پس در جستجوی روزی (افراط نکن و) به نیکویی (و بزرگواری‌) آن را طلب کن، (نه حریصانه).

قال علی علیه السلام: من لم یعط قاعداً لم یعط قائماً.

کسی که نشسته (و بدون فعالیت) روزیش داده نشود، ایستاده (و با تلاش هم) روزیش داده نخواهد شد.

یا ابن مسعود لا تهتمّ للرّزق فانّ اللَّه تعالى یقول- و ما من دابّة فی الأرض إلّا على اللَّه رزقها- و قال- و فی السّماء رِزْقُكم و ما تُوعَدُون- و قال- و انْ یمْسَسك اللَّه بِضُرّ فلا كاشفَ لَهُ الّا هُوَ وَ انْ یمْسَسكَ بِخَیرٍ فَهُوَ على كلِّ شَى‏ءٍ قَدیر.

نگران روزی نباش زیرا خداوند تعالی می‌فرماید و هیچ جنبده‌ای نیست مگر این که روزیش بر عهده خداست و نیز فرموده است روزی شما و آن چه وعده داده می‌شوید، در آسمان است و فرموده است و اگر خدا تو را آسیب و گزندی رساند، کسی جز او برطرف کننده آن نیست، و اگر تو را خیری رساند [حفظ و دوامش فقط به دست اوست]؛ پس او بر هر کاری تواناست.

الصّحیفة السجادیة على صاحبها آلاف الصّلاة و السّلام و التّحیة: جعل لكلّ روح منهم قوتا معلوما مقسوما من رزقه لا ینقص من زاده ناقص و لا یزید من نقص منهم زائد

خداوند برای هر جانداری از خلایق توشه معلوم و تقسیم شده‌ای از رزقش قرار داده. روزی کسی را که او زیاد کند دیگری نمی‌تواند بکاهد و روزی کسی که او کم کرده دیگری نمی‌تواند بیفزاید.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ صِحَّةِ یقِینِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ- أَنْ لَا یرْضِی النَّاسَ بِسَخَطِ اللَّهِ وَ لَا یلُومَهُمْ عَلَى مَا لَمْ یؤْتِهِ اللَّهُ فَإِنَّ الرِّزْقَ لَا یسُوقُهُ حِرْصُ حَرِیصٍ وَ لَا یرُدُّهُ كَرَاهِیةُ كَارِهٍ وَ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ فَرَّ مِنْ رِزْقِهِ كَمَا یفِرُّ مِنَ الْمَوْتِ لَأَدْرَكَهُ رِزْقُهُ كَمَا یدْرِكُهُ الْمَوْتُ

از نشانه‌های درستی یقین مرد مسلمان این است که مردم را به ناخشنودی خدا، خشنود نکند و آنان را بر آن چه که خدا به آنان نداده سرزنش نکند. زیرا حرص حریصی روزی را به طرف آدمی نمی‌آورد و بی‌میلی کراهت دارنده‌ای آن را باز نمی‌گرداند و اگر یکی از شما از روزیش فرار کند، همانند فرار از مرگ باز هم روزیش او را می‌یابد، همچنان که مرگ او را در می‌یابد.

رزقك یطلبك فأرح نفسك من طلبه.

روزیت تو را می‌طلبد. پس خود را از طلب روزی آسوده کن (و تلاش بی‌جا ننما)

قال علیه السلام: لكلّ رزق سبب فأجملوا فی الطلب.

هر روزی سببی دارد. پس در جستجوی روزی (افراط نکن و) به نیکویی (و بزرگواری‌) آن را طلب کن، (نه حریصانه).

عجبت لمن علم انّ اللَّه قد ضمن الأرزاق و قدّرها و انّ سعیه لا یزیده فیما قدّر له منها و هو حریص دائب فی طلب الرّزق.

در شگفتم نسبت به کسی که می‌داند خداوند واقعا رزقها را معین و ضمانت کرده و می‌داند تلاش او روزی مقدر شده را بیشتر نمی‌کند، اما باز هم او حریص است و خود را در طلب روزی خسته می‌کند.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع كَثِيراً مَا يَقُولُ اعْلَمُوا عِلْماً يَقِيناً أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اشْتَدَّ جَهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ وَ كَبُرَتْ مُكَايَدَتُهُ أَنْ يَسْبِقَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ وَ لَمْ يَحُلْ بَيْنَ الْعَبْدِ فِي ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ وَ بَيْنَ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَنْ يَزْدَادَ امْرُؤٌ تغييرا [نَقِيراً] بِحِذْقِهِ وَ لَنْ يَنْقُصَ امْرُؤٌ فقير [نَقِيراً] لِخُرْقِهِ فَالْعَالِمُ بِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَةٍ وَ الْعَالِمُ بِهَذَا التَّارِكُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِي مَضَرَّة

امام صادق علیه السلام فرمود که امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار می‌فرمود: به یقین بدانید که هر چند تلاش بنده شدید و حیله و ترفندش عظیم و حقه‌اش بزرگ باشد، خداوند برای بنده قرار نداده که بر آن چه در ذکر حکیم برای او نامیده (و مقدر) شده پیشی بگیرد. و خداوند میان بنده -در حال ناتوانی و کمی چاره‌گری او- و رسیدن به آن چه در ذکر حکیم برای او نامیده (و مقدر) شده، حائل و مانع نمی‌شود.

ای مردم به راستی که هرگز کسی با مهارتش (اندک) تغییری (در روزیش) نمی‌افزاید و هرگز شخص فقیری به خاطر نادانی و حماقتش اندکی از روزیش نمی‌کاهد.

پس کسی که به این مطلب دانا باشد و عمل کند، راحت‌ترین مردم در سود بردن است و کسی که به این مطلب دانا باشد و آن را ترک نماید، گرفتارترین مردم در زیان کردن است.

قال علی علیه السلام: دَعِ الحرصَ على الدنیا، و فی العیش فلا تطمع. و لا تجمع من المال، فلا تدرى لمن تجمع. و لا تدرى أ فی أرضك، أم فی غیرها تصرع. فإنّ الرزق مقسوم، و كدّ المرء لا ینفع. فقیر كلّ من یطمع، غنی كلّ من یقنع.

حرص بر دنیا را واگذار و در زندگی طمع مورز و مال اندوزی نکن که نمی‌دانی برای چه کسی جمع می‌کنی و نمی‌دانی در سرزمین خودت یا جای دیگر به زمین می‌خوری (و مرگ تو را مغلوب خود می‌کند) پس به راستی که روزی تقسیم شده است و تلاش فرد او را سود نمی‌رساند. هر که طمع ورزد فقیر است و هر که قناعت نماید بی‌نیاز است.

قال علی علیه السلام: یا ابن آدم لا تحمل همّ یومك الّذى لم یأتك على یومك الّذى قد أتاك فإنّه ان یك من عمرك یأت اللَّه فیه برزقك.

ای فرزند آدم غصه روزی که نیامده بر امروزت بار نکن. زیرا اگر فردا از عمر تو باشد، خداوند روزیت را در آن روز می‌آورد.

فَقَالَ لَهُ ع إِنْ كَانَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی قَدْ تَكَفَّلَ بِالرِّزْقِ فَاهْتِمَامُكَ لِمَا ذَا وَ إِنْ كَانَ الرِّزْقُ مَقْسُوماً فَالْحِرْصُ لِمَا ذَا

اگر خداوند تبارک و تعالی متکفل روزی شده پس چرا غصه آن را می‌خوری و اگر روزی تقسیم شده است پس چرا حرص می‌ورزی.

إنّ أرزاقكم تطلبكم كما تطلبكم آجالكم فلن تفوتوا الأرزاق كما لم تفوتوا الآجال‏

به راستی که روزی شما در پی شما می‌آید، همچنان که اجل شما به دنبال شماست. پس هرگز روزی شما از دست نمی‌رود، همچنان که از اجل رهایی ندارید.

قال رسول اللَّه صلّى اللّه علیه و آله: أیها النّاس انّ الرّزق مقسوم لن یعدو امرؤ ما قسّم له فأجملوا فی الطلب و إنّ العمر محدود لن یتجاوز أحد ما قدّر له فبادروا قبل نفاذ الأجل و الأعمال محصیة.

ای مردم به راستی که روزی تقسیم شده است. هرگز کسی از سهم خود تجاوز نخواهد کرد پس در جستجوی روزی (افراط نکن و) به نیکویی (و بزرگواری‌) آن را طلب کن، (نه حریصانه) و به راستی که عمر محدود است هرگز کسی از آن چه برای او مقدر شده نخواهد گذشت. پس پیش از پایان اجل به سوی عمل بشتابید و تمامی کارها (و اعمال شما) گردآوری شده است.

عن أبی محمّد العسكری علیه السلام قال: المقادیر لا تدفع بالمغالبة و الأرزاق المكتوبة لا تنال بالشرة و لا تدفع بالإمساك عنها.

آن چه خداوند مقدر کرده با زور تغییر نمی‌یابد و روزی‌ها نوشته شده است، نه با حرص شدید به آن می‌رسید و نه با دست نگه داشتن از طلب از شما دور می‌شود.

قال أمير المؤمنين عليه السلام: ليس كلّ مجمل بمحروم.

چنین نیست که هر کسی طلب جمیل داشته باشد محروم نیست.

انّ روح القدس نفث في روعى انّه لن يموت عبد منكم حتّى يستكمل رزقه فاجملوا في الطلب فلا يحملنّكم استبطاء الرزق على ان تطلبوا شيئاً من فضل اللَّه بمعصيته فإنّه لا ينال ما عند اللَّه إلّا بطاعته ألا و انّ لكلّ امرء رزقاً هو يأتيه لا محالة فمن رضى به بورك له فيه و وسّعه و من لم يرض به لم يبارك له فيه و لم يسعه انّ الرزق ليطلب الرّجل كما يطلبه أجله.

روح القدس در قلب من دمیده (و وحی آورده) است که هرگز بنده‌ای از شما نمی‌میرد تا این که روزی‌اش را تکمیل کند. پس در روزی، طلب جمیل کنید. پس هرگز دیر آمدن روزی، شما را وادار نکند که چیزی از فضل خدا را به وسیله معصیت او طلب کنید. زیرا آن چه نزد خداوند است جز به طاعت او به دست نمی‌آید. آگاه باشید که برای هر شخصی روزی است که ناخواسته خواهد آمد. پس کسی که به آن راضی شود در روزی‌اش برایش برکت داده می‌شود و روزی‌اش فراخ می‌گردد و کسی که به روزی‌اش راضی نشود برای او در روزی‌اش برکت داده نمی‌شود و روزی‌اش فراخ نمی‌گردد. راستی که روزی البته که مرد را طلب می‌کند، همچنان که اجلش او را طلب می‌کند.

ليس كلّ طالب بمرزوق.

چنین نیست که هر طلب کننده‌ای روزی داده شود.

روایات «انواع رزق و روزی»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۲۲-۱۱:۵:۲۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۵-۱۵:۲۹:۲۸
    • کد مطلب:17243
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2173

گروهی از روایات روزی را دو گونه می‌داند:

۱- روزی که به شکل قطعی برای ما مقدر شده است که در فصل پیش با آن آشنا شدیم. این گونه روزی خواسته و ناخواسته به دنبال ما می‌آید و به ما می‌رسد.

۲- روزی که تو باید در پی او حرکت کنی.

به چند روایات در این زمینه توجه کنید.

مرازم بن حكیم عن أبی عبد اللّه الصادق جعفر بن محمّد عن آبائه علیهم السلام قال قال رسول اللَّه صلّى اللّه علیه و آله: انّ الرّوح الأمین جبرائیل أخبرنى عن ربّى تبارك و تعالى أنّه لن تموت نفس حتّى تستكمل رزقها فاتّقوا اللَّه و أجملوا فی الطلب و اعلموا أنّ الرّزق رزقان فرزق تطلبونه و رزق یطلبكم فاطلبوا أرزاقكم من حلال فانّكم آكلوها حلالًا ان طلبتموها من وجوهها و إن لم تطلبوها من وجوهها اكلتموها حراماً و هی أرزاقكم لا بدّ لكم من أكلها.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود جبرئیل از جانب پروردگارم خبر داد که هرگز نفسی نمی‌میرد مگر این که روزیش را کاملا مصرف کند. پس از خدا بپرهیزید و در طلب روزی به نیکویی رفتار کنید و بدانید که روزی دو گونه است، روزی که شما در پی آن حرکت می‌کنید و روزی که او در پی شما می‌آید.

پس روزیتان را از راه حلال بجویید. زیرا اگر از راه خودش دنبال روزی بروید، روزی حلال نصیب شما می‌شود و اگر از راه خودش طلب نکنید، روزی حرام مصرف خواهید کرد.

در هر صورت این روزی روزی شماست و چه بخواهید و چه نخواهید به شما خواهد رسید و آن را مصرف خواهید کرد.

اتّق فی طلب الرزق و أجمل فی الطلب و أخفض فی المكتسب و اعلم أنّ الرزق رزقان فرزق تطلبه و رزق یطلبك فأمّا الذی تطلبه فأطلبه من حلال فانّ اكله حلال ان طلبته من وجهه و إلّا اكلته حراماً و هو رزقك لا بدّ لك من أكله.

در طلب روزی پرهیزکار باشد و در به دست آوردن آن به نیکویی رفتار کن و در کسب و کار با آرامش (و بدون عجله و حرص) پیش رو و بدان به درستی که روزی دو گونه است روزی که تو در پی آن هستی و روزی که او در پی توست.

اما روزی که تو در پی آن حرکت می‌کنی، آن را از راه حلال طلب کن. زیرا اگر از راه درست به دست آوری حلال است و در غیر این صورت حرام است. در هر صورت این روزی روزی شماست و چه بخواهید و چه نخواهید به شما خواهد رسید و آن را مصرف خواهید کرد.

قال الصادق علیه السلام: الرزق مقسوم على ضربین أحدهما واصل الى صاحبه و إن لم یطلبه و الآخر معلّق بطلبه فالّذى قسّم للعبد على كلّ حال آتیه و إن لم یسع له و الّذى قسّم له بالسعى فینبغی أن یلتمسه من وجوهه و هو ما أحلّه اللَّه تعالى له دون غیره فإن طلبه من جهة الحرام فوجده حسب علیه رزقه و حوسب به.

روزی تقسیم شده دو نوع است. نوع اول آن به صاحبش می‌رسد، هر چند صاحبش در پی او نباشد و نوع دوم به جستجو و طلب گره خورده است.

روزی که بدون قید و شرط برای بنده تقسیم شده، مسلم خواهد آمد.

اما روزی که تقسیم شده، اما مشروط به تلاش بنده است، این گونه روزی سزاوار است از راه‌های مناسبش به دست آید. راه‌های مناسب همانی است که خداوند آنها را حلال کرده است

اما اگر از راه حرام طلب روزی کند و آن را به دست آورد، روزی او حساب می‌شود، اما مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت.

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَ‏ مِنَ‏ الرِّزْقِ‏ مَا يُيَبِّسُ الْجِلْدَ عَلَى الْعَظْمِ.

به راستی که نوعی از رزق، روزی است که (آن چنان نیاز به تلاش دارد که) پوست را بر استخوان می‌خشکاند.

در این دسته از روایات نوع دومی از روزی مطرح شده که وابسته به عمل عبد است. بر خلاف نوع اول روزی که اختیار بنده هیچ تأثیری در آن ندارد.

آن چه لازم است بر آن درنگ شود این است که وابستگی نوع دوم روزی به عمل فرد، چگونه است و مرز آن کدام است.

در این روایات تصریح شده است که رسیدن به این نوع روزی دو راه دارد: راه حلال و راه حرام.

انتخاب راه روزی به دست فرد است و خود شخص می‌تواند روزیش را از راه حرام به دست آورد یا از راه حلال.

این وابستگی روزی به اختیار فرد، بستر و زیر بنای امتحان الهی است.

نکته دیگری که در این روایات دیده می‌شود، تصریح به این مطلب است که حتی در صورتی که از راه حرام روزیش را به دست آورد، این روزی پای فرد نوشته می‌شود. البته با این خصوصیت که مسئولیت آن بر عهده فرد است و در روز قیامت بر آن محاسبه خواهد شد.

در این گونه رزق، اختیار راه رزق و روزی و رسیدن به آن، چه از راه حلال و چه از راه حرام به دست مخلوق است.

مهم‌ترین پرسش این است که اگر فرد اصلا از تلاش دست کشید چه خواهد شد؟

یعنی اگر فرد نه از راه حلال و نه از راه حرام، در پی روزی نرفت، چه اتفاقی می‌افتد؟

آیا روزی به او خواهد رسید یا خیر؟

عبارتهایی چون «رزق تطلبونه» و «الآخر معلّق بطلبه… و الّذى قسّم له بالسعى»، ممکن است معنای آن این باشد که چنین رزقی مشروط به طلب است و اگر طلب نشود نصیب فرد نخواهد شد.

از برخی از جملات مانند «هو رزقك لا بدّ لك من أكله» ممکن است استفاده نمود که این گونه روزی نیز در هر صورت به انسان خواهد رسید.

البته این احتمال وجود دارد که این گونه عبارات ناظر به کسب از راه حلال یا حرام باشد و در صدد بیان تأثیر عدم تلاش و سعی در روزی نباشد. در این صورت این نکته مجمل باقی می‌ماند.

این مطلب را در ادامه نوشتار بررسی می‌کنیم.

کسب رزق، تکلیف است یا علت روزی (یک مشکله فراگیر)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۲۷-۱۰:۳۱:۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۱۲/۰۳-۱۶:۱۶:۷
    • کد مطلب:18292
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 839

در فصل پیشین مطرح شد که بخشی از روزی آن چنان تقدیر شده است که بنده هیچ نقشی در آن ندارد. اما بخش دوم روزی، وابسته به اختیار بنده است.

برای رسیدن به قسم دوم روزی، فرد می‌تواند راه حلال را برگزیند یا راه حرام. پس راه به دست آوردن روزی و کیفیت آن، قطعا وابسته به انتخاب فرد است.

تردیدی نیست که اصل کسب و کار، تکلیفی است که خداوند بر عهده بندگانش گذاشته است.

از تکلیف و وظیفه که بگذریم، جای این پرسش هست که:

آیا تلاش فرد، علت و سبب رسیدن روزی به اوست، یا این که تلاش فرد تأثیری در کم و زیاد شدن روزی ندارد؟

این پرسش مهم در موارد دیگر نیز وجود دارد. مانند:

با توجه به این که أجل انسان مقدر است، آیا محافظت کردن و محافظت نکردن از خود، اثری در زمان مرگ انسان دارد یا ندارد؟

با توجه به این که شفا از بیماری به دست خداست، آیا مراجعه به پزشک اثری در بهبود بیماری دارد یا ندارد؟

با توجه به این که معرفت به دست خداست، آیا آموختن اثری در به دست آوردن معرفت دارد یا خیر؟

و…

البته همان گونه که اشاره رفت در تمامی این موارد تکلیف و وظیفه شرعی وجود دارد و آن وجوب کسب و کار، وجوب محافظت از جان، وجوب مراجعه به پزشک و وجوب تعلم است.

آن چه محل درنگ است، تأثیر امور یاد شده بر روزی، مرگ، شفای از بیماری، معرفت و… است.

جالب است توجه داشته باشید که در تمامی این موارد، پای تقدیر به میان آمده است. بنا بر این معیار نهایی، شناخت نقش تقدیر در زندگی انسان است.

همان گونه که در روایات روزی هم تصریح شده، تقدیر دو گونه است، تقدیر حتمی که تخلف بردار نیست و تقدیر غیر حتمی که قابل تغییر است.

بنا بر این نقطه اصلی تحقیق نقش اسباب ظاهری، در تقدیر غیر حتمی است.

روایات فراوانی وجود دارد که مفاد و محتوای آن این است که اعمال صالح تأثیر آشکاری در زیاد شدن عمر انسان و روزی آدمی دارد.

مثلا صله رحم عمر را طولانی می‌کند یا خوش اخلاقی روزی را زیاد می‌کند و…

مشکلی که پیش از این یاد کردیم در تمامی این موارد نیز جاری می‌شود.

توضیح این که قطعا صله رحم، اجل انسان را به تأخیر می‌اندازد و قطع رحم عمر آدمی را کوتاه می‌کند.

آیا علت مستقیم طولانی شدن و کوتاه شدن عمر، صله رحم و قطع رحم است؟ این یک احتمال است.

احتمال دوم هم این است که تقدیر اجل به دست خداست، خداوند اجل غیر حتمی را بر اساس اعمال صالح و ناصالح بنده تغییر می‌دهد. بر اساس این احتمال علت مستقیم اجل، تقدیر خداوند است. اما خداوند تقدیرش را بر اساس چگونگی عمل عبد تغییر می‌دهد.

با توجه به مطالب یاد شده، مشکل توسعه و دائره‌اش گسترش می‌یابد.

مثلا درباره روزی، هم نقش کسب و کار در روزی مورد پرسش است و هم نقش سایر اموری مانند صله رحم و… در افزایش و کاهش روزی تأثیر گذار است.

بنا بر این علاوه بر این که باید تحقیق شود آیا ترک کسب و کار، علت مستقیم کم شدن روزی است، علاوه بر این باید تحقیق شود آیا ترک دعا نیز علت مستقیم کم شدن روزی است؟ آیا معصیت و گناه علت مستقیم کم شدن روزی است؟ و آیا…

یکی از صفات الهی «مسبب الاسباب» بودن خداوند است. یعنی خداوند همچنان که خود توانایی انجام هر کاری را دارد، همچنان می‌تواند برخی از اشیاء را سبب و وسیله قرار دهد. مثلا آب را سبب رفع تشنگی قرار داده و…

بر این اساس از منظر ثبوتی ممکن است خداوند امور یاد شده را، سبب و علت مستقیم روزی قرار دهد.

آن چه مهم است این است که باید دید مستفاد از منابع وحی چیست؟

به عبارت فنی در این گونه موارد، دائر مدار مقام اثبات هستیم و الا در مقام ثبوت، علیت کسب و کار برای روزی هیچ محذوری ندارد. البته روشن است که تمامی موارد علیت اسباب به اذن خداوند است.

همان گونه که پیش از این اشاره رفت ممکن است از برخی روایات علیت و سببیت کسب و کار برای روزی را استفاده نمود.

اما انحصار سببیت و علیت در تمامی موارد اسباب روزی، قابل اثبات نیست.

بلکه ممکن است از برخی روایات استفاده نمود که در مواردی خود خداوند در رزق و روزی آدمی تصرف می‌کند. به یک نمونه توجه کنید:

قال النّبى علیه السلام: انّ اللَّه یعطى الدّنیا بعمل الآخرة و لا یعطى الآخرة بعمل الدّنیا.

به راستی که خداوند به سبب عمل آخرت (و اشتغال بنده به تکالیف الهی) دنیا به او عطا می‌کند، اما به سبب عمل دنیا آخرت را به کسی نمی‌دهد.

یکی از مصادیق این بحث مهم امر «معرفت» است.

هر چند روایات فراوانی در لزوم تعلم و تدبر و… وارد شده است، اما با حفظ این که وظیفه آموختن و اکتساب علم و معرفت است، در روایات تصریح شده است که معرفت کار خداست و احدی در آن دخالت ندارد.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِیمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الْمَعْرِفَةُ صُنْعُ مَنْ هِی قَالَ مِنْ صُنْعِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَیسَ لِلْعِبَادِ فِیهَا صُنْعٌ.

التوحید / 410 / 64 /ح1

محمد بن حکیم می‌گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم معرفت کار چه کسی است؟ حضرت فرمود کار خداوند عز و جل است و برای بندگان در آن نقشی نیست.

نتیجه این گردید که برای پاسخ به پرسش یاد شده، باید در هر موردی به روایات مراجعه نموده و ببینیم از منابع وحی چه چیزی استفاده می‌شود.

شیوه کسب و کار، «طلب زیبا»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۴/۰۱-۱۶:۲۵:۱۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۶-۸:۴۸:۵۶
    • کد مطلب:18376
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1441

مباحث پیشین نقش کسب و کار در روزی را روشن ساخت. اینک سخن در شیوه کسب و کار است.

در لابلای احادیث گذشته شیوه کسب کار هم روشن گردید. برای کسب و کار سه شیوه متصور است:

۱- سستی و کاهلی

۲- حرص‌ورزی

۳- روشی میان سستی و حرص‌ورزی

در نکوهش کاهلی و حرص‌ورزی تردیدی نیست، هم از نگاه خرد و هم در منابع وحی تکلیف این دو مشخص است.

در روایات از روش سومی، میانه این دو، با تعبیر «طلب زیبا» یاد شده و تآکید فراوانی بر طلب جمیل شده است.

برخی از مطالب آن چنان اهمیت دارد که در بیان چند امام آمده است.

مطلب زیر یکی از این موارد است که در بیان امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی و سید الشهداء علیهم السلام با اختلافاتی اندک آمده است.

به دلیل این که این احادیث در صدد بیان یک حقیقت است، مضمون همه آن را ادغام کرده و قریب به مضمون آن را یک جا می‌آوریم.

مردی از دشواری به دست آوردن روزی شکایت کرد. امام علیه السلام فرمود چنین مگو معیار در جستجوی رزق و روزی، این است که:

در طلب روزی تمام توانت را به کار نگیری و در طلب روزی همچون جنگجویی نباشی که با تمام توان در صدد کشتن دشمن است.

همچنین آن چنان بر تقدیر الهی تکیه نکنی که کاملا روزی را به تقدیر الهی واگذار نمایی و هیچ حرکتی برای به دست آوردن آن انجام ندهی.

زیرا در پی روزی رفتن، از سنت پیامبر است (پس باید به دنبال آن رفت) از سوی دیگر نیکویی در طلب نیز از عفت (و پاکدامنی نفس) است. (پس حرص در طلب روا نیست.)

البته عفت ورزیدن در طلب، جلو روزی را نمی‌گیرد و حرص نیز روزی را نمی‌افزاید.

زیرا روزی قسمت شده است و حرص ورزیدن (نه تنها در روزی اثری ندارد) بلکه موجب آلودگی به گناه می‌شود.[1]

اینک به سایر روایت در این باره نگاهی می‌افکنیم.

عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال: لیكن طلبك للمعیشة فوق كسب المضیع و دون طلب الحریص الراضى بدنیاه المطمئنّ إلیها و لكن أنزل نفسك من ذلك بمنزلة المنصف المتعفّف ترفع نفسك عن منزلة الواهن الضعیف و تكتسب ما لا بدّ منه انّ الّذین اعطوا المال ثمّ لم یشكروا لا مال لهم.

باید طلب تو برای تأمین زندگی، از کسب و کارِ ضایع کننده (تلف کننده) بالاتر باشد و از طلب پر طمعی که به دنیا راضی شده و دل سپرده، کمتر باشد.

لکن خودت را در کسب و کار، در درجه‌ی منصف عفیف قرار ده و از درجه سست کار ناتوان، بالاتر ببر و آن چه ضروری توست به دست آور، کسانی که مال و منال روزی شان می‌شود اما شکرگزار نیستند مثل این است که اصلا مالی ندارند (و در واقع از خیر حقیقی ثروت بی‌بهره هستند).

عن حمّاد قال: سألت أبا عبد اللّه علیه السلام عن لقمان و حكمته (إلى أن قال) و خذ من الدّنیا بلاغاً و لا ترفضها فتكون عیالًا على النّاس و لا تدخل فیها دخولًا یضرّ بآخرتك.

از دنیا به اندازه رسیدن به آخرت برگیر (نه بیشتر) و آن را آن چنان رها نکن که سربار بر مردم شوی و آن چنان وارد گود آن مشو که به آخرت تو زیان رساند.

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام: الدّنیا دول فاطلب حظك منها بأجمل الطلب.

دنیا دست به دست در گردش است، پس نصیب خودت از دنیا را به زیباترین شکل (با عفت نفس و بدون حرص) طلب نما.

ذلّل نفسك بالطّاعات و حلّها بالقناعة و خفّض فی الطلب و أجمل فی المكتسب.

نفس خود را به فرمانبرداری خداوند رام ساز و با قناعت بیارای و در طلب دنیا دست پایین بگیر و در کسب و کار به نیکویی طلب روزی نما.

فأمّا سلمان فكان إذا أخذ عطاه رفع منه قوته لسنته حتّى یحضر عطاؤه من قابل فقیل له یا أبا عبد اللّه أنت فی زهدك تصنع هذا و أنت لا تدرى لعلّك تموت الیوم أو غداً فكان جوابه أن قال مالكم لا ترجون لی البقاء كما خفتم علی الفناء أما علمتم یا جهلة أنّ النفس قد تلتاث على صاحبها إذا لم یكن لها من العیش ما یعتمد علیه فإذا هی أحرزت معیشتها اطمأنّت.

هنگامی که سلمان سهمش از بیت المال را می‌گرفت از آن به اندازه قوت سالانه‌اش تا رسیدن تقسیمی آینده بیت المال کنار می‌گذاشت. به او اعتراض شد که ای اباعبدالله (کنیه سلمان) تو با این زهدت این گونه می‌کنی؟ در حالی که نمی‌دانی شاید امروز یا فردا بمیری!

سلمان پاسخ داد شما را چه شده که برای من امید بقاء ندارید، همچنان که از مرگ من می‌ترسید؟! (یعنی همچنان که احتمال مرگ من می‌رود، احتمال زنده ماندنم هم هست.) ای نادانان آیا نمی‌دانید که زمانی که شرایط زندگی قابل اعتماد نباشد، نفس انسان (دچار اضطراب شده و با بهانه جویی) زیر بار اوامر الهی نمی‌رود.

اما اگر نفس ما یحتاج زندگی (سالانه)اش را داشته باشد، آرامش خاطر پیدا می‌کند (و برای طاعت الهی بهانه جویی نمی‌کند.)

قال أمیر المؤمنین علیه السلام: خذ من الدنیا ما أتاك و تولّ عمّا تولّى عنك فان أنت لم تفعل فأجمل فی الطلب.

آن چه از دنیا به تو رو آورد بگیر و آن چه که به تو پشت کرد (در پی آن نرو و) به آن پشت کن. اگر چنین نکردی (و نفست به پشت کردن به دنیا راضی نشد، حداقل) در طلب دنیا به نیکویی رفتار کن.

 

[1]- شكا إلیه رجل تعذر الرزق فقال [الامیر المؤمنین] مه لا تجاهد الرزق جهاد المغالب و لا تتكل على القدر اتكال المستسلم فإن ابتغاء الفضل من السنة و الإجمال‏ فی الطلب من العفة و لیست العفة دافعة رزقا و لا الحرص جالبا فضلا لأن الرزق مقسوم و فی شدة الحرص اكتساب المآثم.

قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی ع لِرَجُلٍ یا هَذَا لَا تُجَاهِدِ الطَّلَبَ جِهَادَ الْعَدُوِّ وَ لَا تَتَّكِلْ عَلَى الْقَدَرِ اتِّكَالَ الْمُسْتَسْلِمِ فَإِنَّ إِنْشَاءَ الْفَضْلِ مِنَ السُّنَّةِ وَ الْإِجْمَالَ فِی الطَّلَبِ مِنَ الْعِفَّةِ وَ لَیسَتِ الْعِفَّةُ بِدَافِعَةٍ رِزْقاً وَ لَا الْحِرْصُ بِجَالِبٍ فَضْلًا فَإِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ وَ اسْتِعْمَالَ الْحِرْصِ اسْتِعْمَالُ الْمَآثِمِ.

قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی ع لِرَجُلٍ یا هَذَا لَا تُجَاهِدِ الطَّلَبَ جِهَادَ الْمُغَالِبِ وَ لَا تَتَّكِلْ عَلَى الْقَدَرِ اتِّكَالَ الْمُسْتَسْلِمِ فَإِنَّ ابْتِغَاءَ الْفَضْلِ مِنَ السُّنَّةِ وَ الْإِجْمَالَ فِی الطَّلَبِ مِنَ الْعِفَّةِ وَ لَیسَتِ الْعِفَّةُ بِدَافِعَةٍ رِزْقاً وَ لَا الْحِرْصُ بِجَالِبٍ فَضْلًا فَإِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ وَ الْأَجَلَ مَوْقُوتٌ وَ اسْتِعْمَالُ الْحِرْصِ یورِثُ الْمَأْثَمَ.

«یا هذا لا تجاهد الطلب جهاد المغالب و لا تتّكل على القدر اتّكال المستسلم فانّ ابتغاء الفضل من السّنّة و الاجمال فی الطّلب من العفّة و لیست العفّة بدافعة رزقا و لا الحرص بجالب فضلا فانّ الرّزق مقسوم و الاجل موقوف و استعمال الحرص یورث المأثم»

عن الحسین علیه السلام: انّه قال لرجل یا هذا لا تجاهد فی الرّزق جهاد الغالب و لا تتّكل على‏ القدر اتّكال المستسلم فانّ اتّباع الرّزق من السنّة و الإجمال فی الطلب من العفّة و لیست العفّة بمانعة رزقاً و لا الحرص بجالب فضلًا و إنّ الرّزق مقسوم و الأجل محتوم و استعمال الحرص طلب المآثم.

«طلب زیبا» چیست؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۲/۰۳-۱۶:۴۷:۵۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۶-۸:۵۲:۲۳
    • کد مطلب:18885
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1059

در آغاز برای شناخت بهتر «طلب زیبا» در رزق و روزی، چند مصداق طلب روزی را از روایات ارایه می‌کنیم.

روي عن الفضيل بن يسار قال‏ قلت لأبي عبد الله ع إني قد تركت التجارة فقال لا تفعل افتح بابك و ابسط بساطك و استرزق الله ربك‏.

فضیل بن یسار گفت به امام صادق علیه السلام عرض کردم راستی که من ترک تجارت کرده‌ام. حضرت فرمود چنین نکن در (مغازه)ات را بگشا و بساط (کاسبی)ات را پهن کن و از خداوند، پروردگارت طلب روزی نما.

سَدِيرٌ الصَّيْرَفِيُ‏ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَيُّ شَيْ‏ءٍ عَلَى الرَّجُلِ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ فَقَالَ يَا سَدِيرُ إِذَا فَتَحْتَ بَابَكَ وَ بَسَطْتَ بِسَاطَكَ فَقَدْ قَضَيْتَ مَا عَلَيْكَ.

سدیر صیرفی گفت به امام صادق علیه السلام گفتم در طلب روزی چه چیزی بر عهده مرد است؟ فرمود ای سدیر هنگامی در (مغازه)ات را گشودی و بساط (کاسبی)ات را پهن کردی، پس آن چه که بر تو واجب است انجام داده‌ای.

عَنِ الطَّيَّارِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع أَيَّ شَيْ‏ءٍ تُعَالِجُ أَيَّ شَيْ‏ءٍ تَصْنَعُ فَقُلْتُ مَا أَنَا فِي شَيْ‏ءٍ قَالَ فَخُذْ بَيْتاً وَ اكْنُسْ فِنَاهُ وَ رُشَّهُ وَ ابْسُطْ فِيهِ بِسَاطاً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ قَضَيْتَ مَا وَجَبَ عَلَيْكَ قَالَ فَقَدِمْتُ فَفَعَلْتُ فَرُزِقْتُ.

طیار می‌گوید امام باقر علیه السلام به من فرمود به چه مشغولی و چه کاری می‌کنی؟ گفتم من در کاری نیستم. حضرت فرمود خانه (و مکانی برای کاسبی) بگیر و جلو آن را جاروب زن و آبپاشی نما و بساط (کاسبی) را پهن نما. پس هنگامی چنین کردی آن چه که بر تو واجب است انجام داده‌ای. طیار گفت پس من پیش افتادم (یا وارد وطنم شدم) و چنین کردم در نتیجه آن روزی داده شدم.

عَنْ أَبِي عُمَارَةَ بْنِ الطَّيَّارِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّهُ قَدْ ذَهَبَ مَالِي وَ تَفَرَّقَ مَا فِي يَدِي وَ عِيَالِي‏ كَثِيرٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا قَدِمْتَ فَافْتَحْ بَابَ حَانُوتِكَ وَ ابْسُطْ بِسَاطَكَ وَ ضَعْ مِيزَانَكَ و تَعَرَّضْ لِرِزْقِ رَبِّكَ فَلَمَّا أَنْ قَدِمَ فَتَحَ بَابَهُ وَ بَسَطَ بِسَاطَهُ وَ وَضَعَ مِيزَانَهُ فَتَعَجَّبَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ جِيرَانِهِ بِأَنَّهُ لَيْسَ فِي بَيْتِهِ قَلِيلٌ وَ لَا كَثِيرٌ مِنَ الْمَتَاعِ وَ لَا عِنْدَهُ شَيْ‏ءٌ قَالَ فَجَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ اشْتَرِ لِي ثَوْباً فَاشْتَرَى لَهُ وَ أَخَذَ ثَمَنَهُ وَ صَارَ الثَّمَنُ إِلَيْهِ ثُمَّ جَاءَهُ آخَرُ فَقَالَ اشْتَرِ لِي ثَوْباً قَالَ فَجَلَبَ لَهُ بَاقِي السُّوقِ ثُمَّ اشْتَرَى لَهُ ثَوْباً فَأَخَذَ ثَمَنَهُ فَصَارَ فِي يَدِهِ وَ كَذَلِكَ يَصْنَعُ التُّجَّارُ يَأْخُذُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ثُمَّ جَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَبَا عُمَارَةَ إِنَّ عِنْدِي عِدْلَيْنِ كَتَّاناً فَهَلْ تَشْتَرِيهِ بِشَيْ‏ءٍ وَ أُؤَخِّرَكَ بِثَمَنِهِ سَنَةً فَقَالَ نَعَمْ احْمِلْهُ وَ جِئْنِي بِهِ قَالَ فَحَمَلَهُ إِلَيْهِ فَاشْتَرَاهُ مِنْهُ بِتَأْخِيرِ سَنَةٍ فَقَامَ الرَّجُلُ فَذَهَبَ ثُمَّ أَتَاهُ آتٍ مِنْ أَهْلِ سُوقِهِ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا عُمَارَةَ مَا هَذَا الْعِدْلُ قَالَ لَهُ هَذَا عِدْلٌ اشْتَرَيْتُهُ قَالَ فَتَبِيعُنِي نِصْفَهُ وَ أُعَجِّلُ لَكَ ثَمَنَهُ قَالَ نَعَمْ فَاشْتَرَاهُ مِنْهُ وَ أَعْطَاهُ نِصْفَ الْمَتَاعِ وَ أَخَذَ نِصْفَ الثَّمَنِ وَ صَارَ فِي يَدِهِ الْبَاقِي إِلَى سَنَةٍ فَجَعَلَ يَشْتَرِي بِثَمَنِهِ الثَّوْبَ وَ الثَّوْبَيْنِ وَ يَشْتَرِي وَ يَبِيعُ حَتَّى أَثْرَى وَ عَزَّ وَجْهُهُ وَ صَارَ مَعْرُوفاً.

ابوعماره پسر طیار گفت به امام صادق علیه السلام گفتم واقعا که مالم رفته و آن (ثروتی که) دستم بود خرج شده و عیال من هم زیاد است (و در زندگی درمانده شده‌ام). امام صادق علیه السلام فرمود هنگامی (به محل کارت) رسیدی، در مغازه‌ات را بگشا و بساط (کاسبی)ات را پهن کن و ترازویت بگذار و خودت را در معرض روزی پروردگارت قرار ده… (ادامه روایت ثروتمند شدن راوی بر اثر انجام سفارشات امام علیه السلام بیان می‌کند).

روایات گذشته مصادیق آن چه در طلب روزی لازم است را بیان می‌کند. اما روایت دیگری وارد شده که با ذکر یک مصداق نامطلوب از طلب روزی، به نقطه مقابل روایات پیشین اشاره دارد. به این روایت توجه فرمایید:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَبَا جَعْفَرٍ ع فَقَالَ إِنَّا نَتَّجِرُ إِلَى هَذِهِ الْجِبَالِ فَنَأْتِي مِنْهَا عَلَى أَمْكِنَةٍ لَا نَقْدِرُ أَنْ نُصَلِّيَ إِلَّا عَلَى الثَّلْجِ فَقَالَ أَلَّا تَكُونُ مِثْلَ فُلَانٍ يَرْضَى بِالدُّونِ وَ لَا يَطْلُبُ تِجَارَةً لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُصَلِّيَ إِلَّا عَلَى الثَّلْجِ.

از امام صادق نقل شده که فرمود مردی نزد امام باقر علیه السلام آمد و گفت راستی که ما در این مناطق کوهستانی تجارت می‌کنیم پس به مکانهایی از کوهستان می‌رویم که جز بر برف نماز نمی‌خوانیم. امام فرمود آیا مانند فلانی نیستی که به درآمد کمتر راضی است و تجارت را طلب نمی‌کند که نتواند جز بر برف نماز بخواند؟![1]

اصل طلب روزی، از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است و روایات فراوانی در این باره به ما رسیده است.

از این رو کاهلی در طلب روزی با عناوین مختلفی نکوهیده شده است. همچون سستی، ناتوانی، رها کردن و ضایع کردن. ظاهرا تعبیر عامیانه بی عرضگی جامع تمامی عناوین یاد شده است.

البته احیانا بی عرضگی به غلط با تکیه به تقدیر الهی توجیه می‌شود.

از کوتاهی و بی‌عرضگی که بگذریم، خط قرمز طلب روزی، حرص است.

در روایات خط قرمز حرص به «جنگ در طلب روزی» تشبیه شده است.

حرص علاوه بر این که روزی‌آور نیست، کاربرد یا شدت آن گناه است.

در برخی از روایات خط قرمز طلب روزی با تعبیر «آنچه به آخرت زیان برساند» (لا تدخل فیها دخولًا یضرّ بآخرتك) تعریف شده است. ظاهرا گستردگی این عنوان از حرص بیشتر است.

در روایات متعددی از طلب روزی میان دو مرز کاهلی و حرص، با عنوان «طلب زیبا» یاد شده است که با عناوینی همچون طلب عفیفانه، منصفانه و آسان یا سبک توصیف شده است.

بنا بر این مرز طلب زیبا، طلبی است کمتر از طلب حریص و بیشتر از طلب بی عرضه.

این مطلب نیز مؤکدا بیان شده است که همچنان که حرص روزی را افزایش نمی‌دهد، طلب جمیل مانع روزی نمی‌گردد.

لسان روایات طلب جمیل بیشتر زبان بازدارندگی و نهی از حرص‌ورزی است و نه تشویق به کسب و کار.

آن چه گذشت درباره شیوه طلب بود.

اما مقدار طلب نیز بیان شده است و آن، طلب روزی در حد به دست آوردن ضروریات است. (تكتسب ما لا بدّ منه)

البته برخی از روایات نکته مهمی دارد و آن این که «آن چه از دنیا به تو رو آورد بگیر و آن چه که به تو پشت کرد (در پی آن نرو و) به آن پشت کن».[2]

اگر به این مقدار بسنده نشود آن گاه نوبت به طلب جمیل می‌رسد.

این مطلب ظاهرا با بسیاری از روایات متضاد است. به خصوص در خود همین روایت نیز از تعبیر «خذ من الدنیا» استفاده شده است.

از این رو می‌توان گفت:

۱- آن چه باید طلب کرد ضروریات زندگی است (تكتسب ما لا بدّ منه)

۲- ضروریات را نیز باید با معیار «آن چه از دنیا به تو رو آورد بگیر و آن چه که به تو پشت کرد (در پی آن نرو و) به آن پشت کن.» طلب کرد.

۳- در صورت عدم پایبندی به معیار یاد شده نوبت به طلب جمیل می‌رسد.

۴- تجاوز از طلب جمیل همان طلب حریصانه است که علاوه بر منهی بودن موجب آلودگی به گناه نیز هست.

 

[1]- ممکن است تصور شود میان این روایت و روایاتی که ترغیب به کار در شرایط سخت اشاره دارد، تنافی وجود دارد. برای رفع این تنافی دو احتمال وجود دارد:

احتمال نخست این است که رفتن به کوهستان‌های دور و صعب العبور از روی حرص شدید بوده است.

احتمال دوم نیز این است راوی در شرایطی قرار می‌گرفته که به دلیل نبود آب، ناچار به تیمم می‌شده است. از این رو مورد نکوهش امام قرار گرفته است.

[2]- خذ من الدنیا ما أتاك و تولّ عمّا تولّى عنك فان أنت لم تفعل فأجمل فی الطلب

آن چه از دنیا به تو رو آورد بگیر و آن چه که به تو پشت کرد (در پی آن نرو و) به آن پشت کن. اگر چنین نکردی (و نفست به پشت کردن به دنیا راضی نشد، حداقل) در طلب دنیا به نیکویی رفتار کن.

علت کسب و کار (مناطهای تکلیف)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۲۷-۱۶:۳۲:۱۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۶-۸:۵۳:۱۶
    • کد مطلب:18787
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 958

مباحث پیشین روشن ساخت که طلب روزی، تکلیف الهی است. البته به اقتضای حکمت الهی، هر تکلیفی علتی دارد.

علل بسیاری از تکالیف بر ما پوشیده است. اما در روایات علل برخی از تکالیف بیان شده است.

با مطالعه علل تکلیف به طلب روزی روشن می‌شود که طلب روزی حکم تعبدی محض نیست بلکه کاملا عقلانی است که در هر روایتی گوشه‌ای از عقلانیت آن بیان شده است.

از این رو از یک سو به ضرورت تأمین نیازهای زندگی اشاره می‌شود:

لیس للنّاس بدّ من طلب معایشهم، فلا تدع الطّلب‏

برای مردم چاره‌ای نیست از این (نیازهای) زندگیشان را طلب کرده (و فراهم سازند) پس طلب را وامگذار

از یک سو مصرف کنندگی صرف نکوهش می‌شود:

مَرَّ دَاوُدُ ع بِإِسْكَافٍ فَقَالَ یا هَذَا اعْمَلْ وَ كُلْ فَإِنَّ اللَّهَ یحِبُّ مَنْ یعْمَلُ وَ یأْكُلُ وَ لَا یحِبُّ مَنْ یأْكُلُ وَ لَا یعْمَل‏

داود پیامبر از (کنار) کفاشی گذشت پس به او گفت ای مرد کار کن و (با حاصل کار خودت نان) بخور. پس به راستی که خداوند کسی را که کار می‌کند و می‌خورد دوست دارد و کسی را که می‌خورد و کار نمی‌کند دوست ندارد.

از زاویه دیگر پیوسته شاهد تشویقات عملی و گفتاری معصومین هستیم:

كان أمير المؤمنين عليه السلام يخرج في الهاجرة في الحاجة قد كُفيها يريد أن يراه اللَّه يتعب نفسه في طلب الحلال.

پیوسته امیرالمؤمنین علیه السلام در گرمای سخت به دنبال (برطرف ساختن) نیازی می‌رفت که (به شکلی) تأمین شده بود (و ضرورتی نداشت خود حضرت آن هم در گرمای شدید به دنبال آن رود). قصد حضرت این بود که خداوند او را این چنین ببیند که نفسش را در طلب حلال خسته می‌‌کند.

عن أمير المؤمنين عليه السلام انّه قال: الرّحال تفيد المال.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: مسافرت مال را افزایش می‌کند.

هر چند عللی که در روایات کسب و کار بسیار متنوع است، اما هر یک از آنها گوشه‌ای از عقلانیت کسب و کار را روشن می‌سازد.

گردآوری همه علل کسب و کار، افقی به عقلانیت جامع در کسب و کار می‌گشاید.

اینک این شما و این حکمتها و علل تکلیف به کسب و کار.

از لابلای روایات گذشته روشن شد که کسب و کار یکی از اسباب روزی است، خواه سبب مستقیم روزی باشد (علیت کسب و کار برای روزی) یا سبب غیر مستقیم (به این معنا که با کسب و کار خداوند روزی بیشتری مقدر می‌نماید).

در ادامه در صدد هستیم که با جستجو در روایات، ببینیم دلایل دیگری برای این امر وجود دارد یا خیر؟ به سخن دیگر در پی شناخت ریشه‌های تکلیف به کسب و کار هستیم.

روایات در ارتباط با تکلیف به کسب و کار مناطهای فراوانی را بیان کرده است. این مناطها متنوع هستند.

برخی از مناطها در ارتباط با حوزه شخصیت فردی است.

برخی از مناطها در ارتباط با حوزه شخصیت اجتماعی است.

برخی از مناطها در ارتباط با حوزه اقتصادی است.

برخی از مناطها در ارتباط با مسایل آخرتی است.

و…

برای آشنایی بیشتر با مناطهای کسب و کار با ما همراه باشید.

کسب ثروت وسیله آزمایش و امتحان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۲۷-۱۶:۳۸:۲۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۱۲/۰۶-۱۱:۲۷:۴۲
    • کد مطلب:18788
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1201

یکی از دلایل عمده تکلیف آزمودن خلایق است.

إِنَّ اللَّهَ بِمَنِّهِ وَ رَحْمَتِهِ لَمَّا فَرَضَ عَلَیكُمُ الْفَرَائِضَ لَمْ یفْرِضْ ذَلِكَ عَلَیكُمْ لِحَاجَةٍ مِنْهُ إِلَیكُمْ بَلْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیكُمْ لِیمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیبِ‏ وَ لِیبْتَلِی ما فِی صُدُورِكُمْ وَ لِیمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِكُم‏

خداوند فرائض را بر شما به خاطر نیازی از او به شما، واجب نساخته است. بلکه وجوب فرائض به سبب رحمتی از او که خدایی جز او نیست، بر شماست. ، (به این خاطر فرائض را واجب ساخته که) ناپاک را از پاک جدا سازد و آن چه در سینه‌های شماست بیازماید و آن چه در قلبهای شماست خالص سازد.

حکمت کلی امتحان در تمامی تکالیف الهی وجود دارد.

از این رو ممکن است یکی از علل مهم تکلیف به کسب و کار آزمودن خلایق باشد.

کسب مال وسیله اشتغال

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۲۷-۱۶:۳۸:۲۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۱۲/۰۶-۱۱:۳۰:۴۳
    • کد مطلب:18789
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1381

گذشت که خداوند دو نوع روزی برای انسان قرار داده: قسمی که هم چون اجل سایه به سایه انسان می‌آید و قسمی که انسان مکلف است دنبال آن برود.

ممکن است از برخی از روایات حکمت روزی قسم دوم را به دست آورد.

در روایت مشهور توحید مفضل آمده است که نیازهای انسان دو گونه است: نیازهایی که خداوند آن را تأمین فرموده و نیازهایی که انسان خود باید به دنبال تأمین آن بیفتد.

درباره نیازهایی که خود انسان باید آن را تأمین کند در توحید مفضل حکمتهای متعددی بیان شده است. از جمله چندین مرتبه بر این نکته تأکید شده است که بیکاری و بطالت خود موجب آسیب‌های مادی و معنوی می‌گردد.

فَإِنَّ اهْتِمَامَهُ بِتَنْظِیفِ بَدَنِهِ وَ أَخْذِ مَا یعْلُوهُ مِنَ الشَّعْرِ مِمَّا یكْسِرُ بِهِ شِرَّتَهُ وَ یكُفُّ عَادِیتَهُ وَ یشْغَلُهُ عَنْ بَعْضِ مَا یخْرِجُهُ إِلَیهِ الْفَرَاغُ مِنَ الْأَشَرِ وَ الْبِطَالَة… فَانْظُرْ كَیفَ كُفِی الْخِلْقَةَ الَّتِی لَمْ یكُنْ عِنْدَهُ فِیهَا حِیلَةٌ وَ تُرِكَ عَلَیهِ فِی كُلِّ شَی‏ءٍ مِنَ الْأَشْیاءِ مَوْضِعُ عَمَلٍ وَ حَرَكَةٍ لِمَا لَهُ فِی ذَلِكَ مِنَ الصَّلَاحِ لِأَنَّهُ لَوْ كُفِی هَذَا كُلَّهُ حَتَّى لَا یكُونَ لَهُ فِی الْأَشْیاءِ مَوْضِعُ شُغُلٍ وَ عَمَلٍ لَمَا حَمَلَتْهُ الْأَرْضُ أَشَراً وَ بَطَراً وَ لَبَلَغَ بِهِ ذَلِكَ إِلَى أَنْ یتَعَاطَى أُمُوراً فِیهَا تَلَفُ نَفْسِهِ وَ لَوْ كُفِی النَّاسُ كُلَّمَا یحْتَاجُونَ إِلَیهِ لَمَا تَهَنَّئُوا بِالعَیشِ وَ لَا وَجَدُوا لَهُ لَذَّةً أَ لَا تَرَى لَوْ أَنَّ امْرَءاً نَزَلَ بِقَوْمٍ فَأَقَامَ حِیناً بَلَغَ جَمِیعَ مَا یحْتَاجُ إِلَیهِ مِنْ مَطْعَمٍ وَ مَشْرَبٍ وَ خِدْمَةٍ لَتَبَرَّمَ بِالْفَرَاغِ وَ نَازَعَتْهُ نَفْسُهُ إِلَى التَّشَاغُلِ بِشَی‏ءٍ فَكَیفَ لَوْ كَانَ طُولُ عُمُرِهِ مَكْفِیاً لَا یحْتَاجُ إِلَى شَی‏ءٍ فَكَانَ مِنْ صَوَابِ التَّدْبِیرِ فِی هَذِهِ الْأَشْیاءِ الَّتِی خُلِقَتْ لِلْإِنْسَانِ أَنْ جُعِلَ لَهُ فِیهَا مَوْضِعُ شُغُلٍ لِكَیلَا تُبْرِمَهُ الْبِطَالَةُ وَ لِتَكُفَّهُ عَنْ تَعَاطِی مَا لَا ینَالُهُ وَ لَا خَیرَ فِیهِ إِنْ نَالَه‏… وَ اعْلَمْ یا مُفَضَّلُ أَنَّ رَأْسَ مَعَاشِ الْإِنْسَانِ وَ حَیاتِهِ الْخُبْزُ وَ الْمَاءُ فَانْظُرْ كَیفَ دُبِّرَ الْأَمْرُ فِیهِمَا فَإِنَّ حَاجَةَ الْإِنْسَانِ إِلَى الْمَاءِ أَشَدُّ مِنْ حَاجَتِهِ إِلَى الْخُبْزِ وَ ذَلِكَ أَنَّ صَبْرَهُ عَلَى الْجُوعِ أَكْثَرُ مِنْ صَبْرِهِ عَلَى الْعَطَشِ وَ الَّذِی یحْتَاجُ إِلَیهِ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِمَّا یحْتَاجُ إِلَیهِ مِنَ الْخُبْزِ لِأَنَّهُ یحْتَاجُ إِلَیهِ لِشُرْبِهِ وَ وُضُوئِهِ وَ غُسْلِهِ وَ غَسْلِ ثِیابِهِ وَ سَقْی أَنْعَامِهِ وَ زَرْعِهِ فَجُعِلَ الْمَاءُ مَبْذُولًا لَا یشْتَرَى لِتَسْقُطَ عَنِ الْإِنْسَانِ الْمَئُونَةُ فِی طَلَبِهِ وَ تَكَلُّفِهِ وَ جُعِلَ الْخُبْزُ مُتَعَذِّراً لَا ینَالُ إِلَّا بِالْحِیلَةِ وَ الْحَرَكَةِ لِیكُونَ لِلْإِنْسَانِ فِی ذَلِكَ شُغُلٌ یكُفُّهُ عَمَّا یخْرِجُهُ إِلَیهِ الْفَرَاغُ مِنَ الْأَشَرِ وَ الْعَبَثِ أَ لَا تَرَى أَنَّ الصَّبِی یدْفَعُ إِلَى الْمُؤَدِّبِ وَ هُوَ طِفْلٌ لَمْ تَكْمُلْ ذَاتُهُ لِلتَّعْلِیمِ كُلُّ ذَلِكَ لِیشْتَغِلَ عَنِ اللَّعِبِ وَ الْعَبَثِ اللَّذَینِ رُبَّمَا جَنَیا عَلَیهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ الْمَكْرُوهَ الْعَظِیمَ وَ هَكَذَا الْإِنْسَانُ لَوْ خَلَا مِنَ الشُّغُلِ لَخَرَجَ مِنَ الْأَشَرِ وَ الْعَبَثِ وَ الْبَطَرِ إِلَى مَا یعْظُمُ ضَرَرُهُ عَلَیهِ وَ عَلَى مَنْ قَرُبَ مِنْهُ وَ اعْتَبِرْ ذَلِكَ بِمَنْ نَشَأَ فِی الْجِدَةِ وَ رَفَاهِیةِ الْعَیشِ وَ التَّرَفُّهِ وَ الْكِفَایةِ وَ مَا یخْرِجُهُ ذَلِكَ إِلَیه‏… انْظُرْ إِلَى الْعَصَافِیرِ كَیفَ تَطْلُبُ أُكُلَهَا بِالنَّهَارِ فَهِی لَا تَفْقِدُهُ وَ لَا تَجِدُهُ مَجْمُوعاً مُعَدّاً بَلْ تَنَالُهُ بِالْحَرَكَةِ وَ الطَّلَبِ وَ كَذَلِكَ الْخَلْقُ كُلُّهُ فَسُبْحَانَ مَنْ قَدَّرَ الرِّزْقَ كَیفَ فَرَّقَهُ فَلَمْ یجْعَلْ مِمَّا لَا یقْدَرُ عَلَیهِ إِذْ جَعَلَ بِالْخَلْقِ حَاجَةً إِلَیهِ وَ لَمْ یجْعَلْ مَبْذُولًا ینَالُ بِالْهُوَینَا إِذْ كَانَ لَا صَلَاحَ فِی ذَلِكَ فَإِنَّهُ لَوْ كَانَ یوجَدُ مَجْمُوعاً مُعَدّاً كَانَتِ الْبَهَائِمُ تَنْقَلِبُ عَلَیهِ وَ لَا تَنْقَلِعُ عَنْهُ حَتَّى تَبْشَمَ فَتَهْلِكَ وَ كَانَ النَّاسُ أَیضاً یصِیرُونَ بِالْفَرَاغِ إِلَى غَایةِ الْأَشَرِ وَ الْبَطَرِ حَتَّى یكْثُرَ الْفَسَادُ وَ تَظْهَرَ الْفَوَاحِش‏…

به راستی که مشغول شدن انسان به نظافت بدنش و برطرف ساختن موهای زاید از اموری است که سرخوشی (یا حرص) بیش از حد را می‌شکند و شرّش را باز می‌دارد و او را مشغول می‌سازد تا دچار مستی هوا و هوس و بطالت که از آثار بی‌کاری هستند نگردد…

پس بنگر كه چگونه خدا آفرینش چیزهایى كه فراهم آوردن آنها كار آدمى نیست، خود به عهده گرفته، و با این حال در هر یك از این چیزها جاى كار و حركتى براى انسان باقى گذاشته است، و همه به منظور خیر و صلاح او بوده است؛ چه اگر خدا همه این گونه چیزها را خود مى‏ساخت و جاى كار و عملى براى آدمى باقى نمى‏گذاشت، انسان از شدت سرخوشی و مستی و طغیان به جایى مى‏رسید كه زمین تاب تحمل آن را نمى‏داشت، و به كارهایى مى‏پرداخت كه جان او در معرض تلف قرار مى‏گرفت. نیز اگر همه آنچه مردم به آن نیاز دارند آماده بود، زندگى براى ایشان گوارا نمى‏شد، و از آن هیچ لذت نمى‏بردند. آیا ندیده‏اى كه اگر شخصى مهمان قومى شود و مدتى در میان ایشان بماند، و بى‏هیچ زحمتى بخورد و بپوشد و پذیرایى شود، سرانجام از بیكارى دلزده مى‏شود، و در صدد برمى‏آید تا خود را به كارى مشغول كند؟ اكنون تصور كن كه اگر همه عمر آدمى چنین مى‏گذشت چه بر سرش مى‏آمد؟ پس تدبیر درست آن بوده است كه در همه این چیزها كه براى آدمى آفریده شده است، جاى كارى براى او باقى بماند، تا از بیكارى ناراحت نشود، و به كارهایى كه یا دسترس به آنها ندارد یا خیرى در آنها براى او نیست نپردازد…

بدان ای مفضل که مهمترین نیاز زندگی و حیات انسان نان و آب است. پس بنگر تأمین این دو چگونه تدبیر شده است. به راستی که نیاز انسان به آب شدیدتر از نیازش به نان است چرا که (از سویی) شکیبایی انسان بر گرسنگی بیشتر از تشنگی است و (از سویی دیگر) نیاز به آب بیشتر از نیاز به نان است. زیرا انسان برای نوشیدن و وضو و غسل و شستشو لباسس و سیراب کردن چهارپایانش و کشاورزیش نیازمند به آب است.

به همین دلیل آب (فراوان) واگذار شده و نیازی به خریدن آن نیست تا این که رنج دستیابی به آن از انسان ساقط گردد.

اما نان (بدون زحمت) دست یافتنی نیست و جز با چاره سازی و حرکت، در دسترس قرار نمی‌گیرد. دلیل آن این است که انسان (بی‌کار نماند و) اشتغال داشته باشد تا (دچار بطالت نگردد و زندگیش) به بازیچه و بیهودگی نگذرد.

این دو (بازیچه و بیهودگی) چه بسا او و بستگانش را دچار ناپسندیده‌ها و ناخوشایندی‌ها کند.

همچنین انسان اگر اشتغالی نداشته باشد مسلما دچار تکبر و مسخرگی و مستی شده و این امور باعث می‌شود زیان بزرگی بر خود او نزدیکانش وارد آید.

این مطلب را از سرانجام زندگی کسانی که در بی‌نیازی و رفاه زندگی و ثروتمندی پرورش یافته‌اند می‌توان دید…

به گنجشکان بنگر چگونه خوراک خود را در روز جستجو می‌کند خوراک آنها نه کاملا غیر قابل دسترس است و نه یک جا آماده است. بلکه گنجشکان با حرکت و تلاش به آن می‌رسند.

تمامی خلایق این چنین هستند پس منزه است پروردگاری که روزی را مقدر کرده چگونه آن را متفرق ساخته و (نیز) دسترسی به آن را ناممکن نساخته. زیرا از یک سو خلق را نیازمند به آن قرار داده و از سوی دیگر و آن چنان در دسترس آنها قرار نداده که به آسانی پیدایش کنند.

زیرا این گونه به مصلحت آنها نیست به راستی که اگر خوراک آنها یک جا آماده بود حیوانات بر آن هجوم می‌آوردند و پیوسته می‌خوردند تا این که از پرخوری بیمار گشته و هلاک شوند.

مردم نیز این چنین هستند به سبب بیکاری به اوج تکبر و مستی می‌رسند تا این که فساد فراوان گردد و گناهان بسیار زشت آشکار شود.

با بخشهایی که از توحید مفضل گذشت روایات زیر به خوبی درک می‌گردد.

قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع یقُولُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ یبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ الْفَارِغَ.

به راستی که خداوند عز و جل بنده پر خوابِ بی‌کار را دشمن دارد.

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یبْغِضُ كَثْرَةَ النَّوْمِ وَ كَثْرَةَ الْفَرَاغِ.

به راستی که خداوند عز و جل پرخوابی و بیکاری زیاد را دشمن دارد.

مِنَ الْفَرَاغِ تَكُونُ الصَّبْوَةُ

نادانی‌ها کودکانه از بی‌کاری سرچشمه می‌گیرد.

از این مجموعه از روایات علت این که چرا خداوند بخشی از روزی انسان را به کسب و کار گره زده، روشن می‌سازد.

کسب مال دشمن تنبلی و کاهلی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۲۷-۱۶:۳۸:۳۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۱۲/۰۶-۱۱:۳۲:۲۹
    • کد مطلب:18790
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1414

نشاط در کار امری پسندیده و نیکوست. در نقطه مقابل آن سستی و کاهلی از صفات ناپسند و نکوهش شده است.

در برخی از روایات نشاط از سربازان عقل و کسالت که ضد آن است از سربازان جهل شمرده شده است. (وَ النَّشَاطُ وَ ضِدَّهُ الْكَسَلَ…)

در برخی از روایات کسل بودن، دشمن عمل شمرده شده است.

لِكُلِّ خُلُقٍ مِنْهَا عَدُوٌّ فَعَدُوُّ الْإِیمَانِ الْكُفْرُ وَ عَدُوُّ الْحِلْمِ الْحُمْقُ وَ عَدُوُّ الْعَقْلِ الْغَی وَ عَدُوُّ الْعِلْمِ الْجَهْلُ وَ عَدُوُّ الْعَمَلِ الْكَسَلُ وَ عَدُوُّ اللِّینِ الْعَجَلَةُ وَ عَدُوُّ الْوَرَعِ الْفُجُورُ وَ عَدُوُّ الصِّدْقِ الْكَذِبُ وَ عَدُوُّ الصَّبْرِ الْجَزَعُ وَ عَدُوُّ الرِّفْقِ الْعُنْفُ بحار الأنوار ج‏58، ص: 289

برای هر آفریده‌ای، از (میان خود) آنها دشمنی است… دشمن عمل، سستی و کاهلی است…

بنا بر این کسالت در هیچ کاری روا نیست.

طلب معیشت یکی از کارهای انسان است. از این رو کسالت در کسب و کار نیز همانند سایر کارها روا نیست.

عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال: لا تكسلوا فی طلب معایشكم فانّ آبائنا قد كانوا یركضون فیها و یطلبونها.

امام صادق علیه السلام فرموده است: در طلب معاش سستی و کاهلی نکنید، به راستی که پدران ما در این راه می‌دویدند و آن را طلب می‌کردند.

کسالت در امر معیشت، شاه مصداق کسالت در امر دنیاست.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ كَسِلَ عَنْ طَهُورِهِ وَ صَلَاتِهِ فَلَیسَ فِیهِ خَیرٌ لِأَمْرِ آخِرَتِهِ وَ مَنْ كَسِلَ عَمَّا یصْلِحُ بِهِ أَمْرَ مَعِیشَتِهِ فَلَیسَ فِیهِ خَیرٌ لِأَمْرِ دُنْیاهُ.

کسی که در وضو و نمازش سستی کند، در او خیری برای امر آخرتش نیست و کسی که در راه اصلاح امر معاش خود سستی و کاهلی کند در چنین شخصی خیری برای امر دنیایش نخواهد بود.

ناگفته پیداست کسی که در تدبیر دنیای خود سست باشد، در امر آخرتش کاهل‌تر و بی‌نشاطتر خواهد بود.

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنِّی لَأُبْغِضُ الرَّجُلَ أَوْ أُبْغِضُ لِلرَّجُلِ أَنْ یكُونَ كَسْلَاناً [كَسْلَانَ‏] عَنْ أَمْرِ دُنْیاهُ وَ مَنْ كَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْیاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَكْسَلُ.

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: به راستی که من دشمن دارم مردی را که نسبت به دنیایش سستی و کاهلی می‌کند. (مسلما) چنین کسی نسبت به امر آخرتش سست‌تر و کاهل‌تر خواهد بود.

از این روایت می‌‌توان نتیجه گرفت که توصیه به ترک کسالت در امر دنیا می‌تواند مقدمه‌ای باشد برای جدیت در امر آخرت. به سخن دیگر نشاط و جدیت در امر دنیا (البته در حد و اندازه مناسب آن) تمرینی است برای جدیت و نشاط در امر آخرت.

این مطلب شواهدی هم دارد. از جمله در برخی از روایات آمده است خداوند در میان مخلوقات حقوقی قرار داده که تا با انجام آنها برای به جا آوردن حق خداوند آمادگی پیدا نمایند.

آثار منفی کسالت فراوان است از جمله:

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ قَالَ أَبِی ع لِبَعْضِ وُلْدِهِ إِیاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا یمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.

بپرهیز از کاهلی و آزردگی از کار. زیرا این دو از بهرمندی تو از دنیا و آخرت جلوگیری می‌کند.

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: إِیاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّكَ إِنْ كَسِلْتَ لَمْ تَعْمَلْ وَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تُعْطِ الْحَقَّ.

بپرهیز از کاهلی و آزردگی از کار. پس واقعا چنین است که اگر سستی کنی کاری انجام نمی‌دهی و اگر از کار آزرده شودی حق (کار را آن چنان که باید و شاید) عطا نمی‌کنی.

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِنَّ الْأَشْیاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْكَسَلُ وَ الْعَجْزُ فَنُتِجَا بَینَهُمَا الْفَقْر

به راستی که هنگامی که اشیاء جفت شدند کاهلی و ناتوانی با یکدیگر جفت شدند و از میان این دو فقر تولد یافت.

الإمام الباقر «ع»: الكسل یضرّ بالدّین و الدّنیا.

امام باقر «ع»: تنبلى به دین و دنیا زیان مى‏رساند.

کسب مال وسیله استقلال و بی‌نیازی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۱/۰۹-۷:۴:۲۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۱۲/۰۶-۱۱:۳۴:۱۸
    • کد مطلب:18791
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1335

استقلال در زندگی و روی پای خود ایستادن، به آدمی شرافت و عزت می‌دهد و او را در حرکت در راه کمال یاری می‌نماید.

نقطه مقابل آن تکیه کردن به دیگران است که از آن با تعبیر سرباری و کلّ بر دیگران شدن یاد می‌شود.

یکی از موارد استقلال آدمی، بی‌نیازی در معیشت است. بی‌ٔنیازی در معیشت هم مستلزم این است که فرد به دنبال کسب و کار برود تا بتواند زندگی خودش را تأمین نماید و سربار دیگران نگردد.

یکی از آثار سوء کسالت، وابستگی و سرباری برای دیگران است.

مسعدة بن صدقة قال: كتب أبو عبد اللَّه علیه السلام إلى رجل من أصحابه امّا بعد فلا تجادل العلماء و لا تمار السّفهاء فیبغضك العلماء و یشتمك السّفهاء و لا تكسل عن معیشتك فتكون كلّاً على غیرك- أو قال على اهلك-.

نسبت به (تأمین) زندگیت کاهلی نکن که اگر چنین کنی سربار دیگران خواهی بود.

بن عبد الحمید عن أبی الحسن علیه السلام قال: كان لقمان یقول لابنه یا بنىّ انّ الدنیا بحر و قد غرق فیها جیل كثیر إلى أن قال یا بنىّ خذ من الدّنیا بلغة و لا تدخل فیها دخولًا یضرّ بآخرتك و لا ترفضها فتكون عیالًا على النّاس

لقمان در سفارشاتی که به فرزندش می‌کند می‌فرماید: ای فرزندم از دنیا (فقط) به اندازه گذران زندگیت برگیر و آن چنان وارد آن مشو که به آخرتت زیان برساند و آن چنان آن را رها مکن که نان خور (و سربار) مردم گردی.

علی بن غراب عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال قال رسول اللَّه صلّى اللّه علیه و آله: ملعون ملعون من ألقى كلّه على النّاس ملعون ملعون من ضیع من یعول.

ملعون است ملعون است کسی که مسئولیتش را بر گردن مردم اندازد، ملعون است ملعون است کسی که عیالاتش را ضایع نماید.

إنّ رجلا أتى أبا عبد اللَّه «ع» فقال: إنّی لا أحسن أن أعمل عملا بیدی، و لا أحسن أن أتّجر، و أنا محارف محتاج، فقال: اعمل، فاحمل على رأسك، و استغن عن النّاس‏

مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: به درستی که من بلد نیستم کار دستی انجام دهم و بلد هم نیستم که تجارت کنم و من بی‌نصیب نیازمند هستم. حضرت فرمود کار کن بر سرت بار حمل کن و از مردم بی‌نیاز شو.

وصیته للمفضّل بن عمر: فَإِنِّی سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ تَفَقَّهُوا فِی دِینِ اللَّهِ وَ لَا تَكُونُوا أَعْرَاباً فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ یتَفَقَّهْ فِی دِینِ اللَّهِ لَمْ ینْظُرِ اللَّهُ إِلَیهِ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ عَلَیكُمْ بِالْقَصْدِ فِی الْغِنَى وَ الْفَقْرِ وَ اسْتَعِینُوا بِبَعْضِ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ فَإِنِّی سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ اسْتَعِینُوا بِبَعْضِ هَذِهِ عَلَى هَذِهِ وَ لَا تَكُونُوا كَلًّا عَلَى النَّاسِ

مفضل می‌گوید من از امام صادق علیه السلام شنیدم: بر شما باد به میانه روی در ثروتمندی و نیازمندی و از بخشی از این دنیا برای رسیدن به امر آخرت کمک بگیرید. من از اباعبدلله علیه السلام شنیدم که می‌فرمود به وسیله بخشی از دنیا برای آخرت کمک بگیرید و سربار مردم نباشید.

از این دسته از روایات ممکن است برداشت کرد که سرباری، نه تنها با شرافت انسانی سازگار نیست بلکه فرد را در رسیدن به کمالات آخرتی ناکام می‌کند.

کسب مال برای حفظ دین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۹/۲۶-۸:۵۶:۱۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21620
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1011

انسان نیازهایی دارد که باید تأمین گردد. اگر شخص در تأمین نیازهایش مستقل باشد از بسیاری از انحرافات مصون خواهد ماند.

راه عقلانی و شرعی تأمین نیازها همان کسب و کار است.

اگر کسی در کسب و کار کوتاهی نماید، خواه ناخواه فشارهای زندگی او را وادار به تأمین نیازهایش از راه‌های نامناسب می‌‌کند. متأسفانه در بسیار موارد رفتن به راه‌های نامناسب موجب می‌شود که به دین فرد صدمه وارد آید.

به یک روایت جالب در این زمینه توجه نمایید.

كَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا نَظَرَ الرَّجُلَ فَأَعْجَبَهُ قَالَ هَلْ لَهُ حِرْفَةٌ فَإِنْ قَالُوا لَا قَالَ سَقَطَ مِنْ عَيْنِي قِيلَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ حِرْفَةٌ يَعِيشُ بِدِينِهِ.

پیوسته پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چنین بود که هنگامی به مردی می‌نگریست و از او خوشش می‌آمد می‌پرسید آیا حرفه و کاری برای او هست؟ پس اگر می‌گفتند نه (حرفه‌ای ندارد و بیکار است) می‌فرمود از چشمم افتاد. گفته می‌شد چرا این چنین شد ای پیامبر خدا؟ می‌فرمود برای این که مؤمن زمانی که برای حرفه‌ای نباشد (که با آن زندگیش را بچرخاند) با (فروش) دینش زندگی می‌کند.

کسب مال برای شخصیت اجتماعی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۱/۰۹-۷:۴:۲۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۵-۱۵:۲۸:۳
    • کد مطلب:18792
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1348

قال أمیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فی بعض خطبه: انّ أفضل الفعال صیانة العرض بالمال.

به راستی که برترین کارها حفظ آبرو به وسیله ثروت است.

كَتَبَ إِلَیهِ الْحَسَنُ ع یلُومُهُ عَلَى إِعْطَاءِ الشُّعَرَاءِ فَكَتَبَ إِلَیهِ أَنْتَ أَعْلَمُ مِنِّی بِأَنَّ خَیرَ الْمَالِ‏ مَا وَقَى‏ الْعِرْض‏

امام حسن علیه السلام به امام حسین نامه‌ای نوشت (و در آن نامه برادرش را) بر صله شاعران سرزنش نمود (که چرا به شاعران نزد تو می‌آیند و اشعارشان را می‌خوانند این چنین انعام می‌دهی) امام حسین علیه السلام در پاسخ نوشت تو از من داناتر هستی که بهترین ثروت مالی است که به وسیله آن آبروی انسان حفظ گردد. (روشن است که این گونه برخوردها برای آموزش دیگران است)

قَالَ النَّبِيُّ ص لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ يَأْخُذُ حَبْلًا فَيَأْتِي بِحُزْمَةِ حَطَبٍ عَلَى ظَهْرِهِ فَيَبِيعُهَا فَيَكُفُّ بِهَا وَجْهَهُ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَسْأَلَ.

اگر یکی از شما ریسمانی بردارد (و به بیابان رفته و هیزم جمع کند و) دسته‌ای هیزم بر پشتش بیاورد و آن بفروشد و به آن آبروی خودش را حفظ کند بهتر است از این که از مردم درخواست کمک کند.

عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِمَوْلًى لَهُ يَا عَبْدَ اللَّهِ احْفَظْ عِزَّكَ قَالَ وَ مَا عِزِّي جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ غُدُوُّكَ إِلَى سُوقِكَ وَ إِكْرَامُكَ نَفْسَكَ وَ قَالَ لآِخَرَ مَوْلًى لَهُ مَا لِي أَرَاكَ تَرَكْتَ غُدُوَّكَ إِلَى عِزِّكَ قَالَ جَنَازَةٌ أَرَدْتُ أَنْ أَحْضَرَهَا قَالَ فَلَا تَدَعِ الرَّوَاحَ إِلَى عِزِّكَ.

امام صادق علیه السلام به یکی از دوستانش (یا غلامانش) فرمود ای بنده خدا عزت (و ارجمندی و احترام) خودت را حفظ نما. او پرسید فدای شما گردم عزت من چیست؟ فرمود صبح زود به بازار (و محل کسب و کار) خودت رفتن و خودت را گرامی داشتن.

همچنین حضرت به دوست دیگرش فرمود چرا می‌بینم که صبح زود رفتن به سوی عزت خودت را رها کرده‌ای؟ پاسخ داد تشییع جنازه‌ای بود خواستم من هم شرکت کنم حضرت فرمود رفتن به سوی عزت خودت را وامگذر.

امام صادق علیه السلام این سفارش را به معلی بن خنیس هم فرموده است:

عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ أَنَّهُ قَالَ رَآنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَدْ تَأَخَّرْتُ عَنِ السُّوقِ فَقَالَ لِي اغْدُ إِلَى عِزِّكَ.

امام رضا علیه السلام نیز پیوسته این سفارش را به مصادف می‌فرمود.

كَانَ أَبُو الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ لِمُصَادِفٍ: «اغْدُ إِلى‏ عِزِّكَ» يَعْنِي السُّوقَ.

عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ قَالَ: سئلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ مَا حَبَسَهُ عَنِ الْحَجِّ فَقِيلَ تَرَكَ التِّجَارَةَ وَ قَلَّ شَيْئُهُ قَالَ‏ وَ كَانَ مُتَّكِئاً فَاسْتَوَى جَالِساً ثُمَّ قَالَ لَهُمْ لَا تَدَعُوا التِّجَارَةَ فَتَهُونُوا اتَّجِرُوا بَارَكَ اللَّهُ لَكُمْ.

فضیل می‌گوید امام صادق علیه السلام درباره مردی (که به حج نیامده بود از آشنایانش) پرسید که چه چیزی او را از حج باز داشته؟ پاسخ داده شد که او تجارت را رها کرده و مالش کم شده (برای همین هم نتوانسته به حج بیاید). امام که تکیه زده بود صاف نشست و سپس به حضار فرمود تجارت را رها نکنید که خار می‌شوید خداوند به شما برکت دهد تجارت کنید.

عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ بَيَّاعِ الْأَكْسِيَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي قَدْ هَمَمْتُ أَنْ أَدَعَ السُّوقَ وَ فِي يَدِي شَيْ‏ءٌ قَالَ إِذاً يَسْقُطَ رَأْيُكَ وَ لَا يُسْتَعَانَ بِكَ عَلَى شَيْ‏ءٍ.

معاذ بن کثیر گفت به امام صادق عرض کردم به درستی که من تصمیم گرفته‌ام بازار را رها کنم و چیزی هم در دستم هست (که محتاج دیگران نباشم) حضرت فرمود اگر چنین کنی نظرت بی ارزش می‌گردد و به وسیله تو بر کاری کمک گرفته نمی‌شود.[1]

عَنْ فُضَيْلٍ الْأَعْوَرِ قَالَ: شَهِدْتُ مُعَاذَ بْنَ كَثِيرٍ وَ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي قَدْ أَيْسَرْتُ فَأَدَعُ التِّجَارَةَ فَقَالَ إِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ قَلَّ عَقْلُكَ أَوْ نَحْوَهُ.

معاذ بن کثیر به امام صادق علیه السلام گفت: به راستی که من ثروتمند شده‌ام پس (اجازه می‌دهی) تجارت را رها کنم؟ حضرت فرمود اگر چنین کنی خرد تو اندک می‌شود (یا چیزی شبیه این فرمود).

عَنْ مُعَاذٍ بَيَّاعِ الْأَكْسِيَةِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا مُعَاذُ أَ ضَعُفْتَ عَنِ التِّجَارَةِ أَوْ زَهِدْتَ فِيهَا قُلْتُ مَا ضَعُفْتُ عَنْهَا وَ مَا زَهِدْتُ فِيهَا قَالَ فَمَا لَكَ قُلْتُ كُنَّا نَنْتَظِرُ أَمْراً وَ ذَلِكَ حِينَ قُتِلَ الْوَلِيدُ وَ عِنْدِي مَالٌ كَثِيرٌ وَ هُوَ فِي يَدِي وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَيَّ شَيْ‏ءٌ وَ لَا أَرَانِي آكُلُهُ حَتَّى أَمُوتَ فَقَالَ تَتْرُكُهَا فَإِنَّ تَرْكَهَا مَذْهَبَةٌ لِلْعَقْلِ اسْعَ عَلَى عِيَالِكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ يَكُونَ هُمُ السُّعَاةَ عَلَيْكَ.

معاذ می‌گوید امام صادق علیه السلام از من پرسید ای معاذ آیا از تجارت کردن ناتوان شده‌ای یا از آن روی گردان شده‌ای؟ پاسخ دادم نه از تجارت ناتوان شده‌ام و نه از آن روی گردان. حضرت پرسید پس چه چیزی است که ترک تجارت کرده‌ای؟ پاسخ دادم ما منتظر امر (فرج شما) بودیم (که نشد) –این جریان زمان قتل ولید (و آغاز حکومت بنی عباس) اتفاق افتاد- (تا آن زمان برای نیازمندی‌های زمان ظهور ثروت می‌اندوختیم و اینک که ظهور اتفاق نیفتاده) نزد من ثروت فراوانی است و این ثروت در دست من است و حقی برای کسی بر عهده من نیست و نمی‌‌پندارم که این ثروت را تا زمانی که بمیرم بخورم (مالم تمام شدنی نیست). حضرت فرمود آیا تجارت را رها می‌کنی؟! پس به راستی که ترک تجارت (مساوی با) رفتن خرد است تلاش کن برای زن و فرزندت و بپرهیز از این که آنها تلاش کننده برای تو باشند.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: التِّجَارَةُ تَزِيدُ فِي الْعَقْلِ.

امام صادق علیه السلام فرمود: تجارت خرد را می‌افزاید

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تَرْكُ التِّجَارَةِ يَنْقُصُ الْعَقْلَ‏

امام صادق علیه السلام فرمود: رها کردن تجارت خرد را می‌کاهد.

مرآت العقول چند احتمال برای این روایت بیان کرده است (نقل به مضمون):

نخست این که کاستن خرد، نسبت به کسی است که پیش از این به تجارت اشتغال داشته و آن را ترک کرده و یا این که مطلقا ترک تجارت موجب کاستی خرد می‌گردد.

دوم هم این که مراد از نقصان خرد، کاستی در عقل معاش است یا مطلقا یعنی اعم از کاستی در عقل معاش و معاد.

با توجه به این که برخی از پیامبران و اوصیاء به تجارت اشتغال نداشتند، احتمال این که مطلق ترک تجارت موجب کاستی خرد است، چندان قوی نیست.

همچنین به قرینه برخی دیگر از روایات مانند إِذاً يَسْقُطَ رَأْيُكَ وَ لَا يُسْتَعَانَ بِكَ عَلَى شَيْ‏ءٍ (اگر چنین کنی نظرت بی ارزش می‌گردد و به وسیله تو بر کاری کمک گرفته نمی‌شود) و توضیح مرآت العقول در ذیل این روایت احتمال این که مقصود کاستی در خرد معاش است قوی‌تر است.

 

[1]- في المرآة: «قوله عليه السلام: إذا يسقط رأيك، أي واقعاً، أو عند الناس. قوله عليه السلام: على شي‏ء، أي من الرأي أو حوائج المؤمنين».

و في هامش المطبوع: «أي ينقص عقلك، و لا يرجع الناس إليك في تدبير امورهم، و لا يشاورونك في إصلاح امورهم، فصرت حقيراً في أعين الناس و عارياً عن الاعتبار».

ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار

قوله عليه السلام: يسقط رأيك‏ أي: عقلك بالفقر و كثرة الأفكار. و في بعض النسخ: ثوابك.

قوله عليه السلام: و لا يستعان‏ أي: لا يتأتى منك إعانة المحاويج، و هي من أفضل الأعمال.

کسب ثروت برای اصلاح زندگی زن و فرزند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۱/۰۹-۷:۴:۳۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18793
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1213

عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ ع مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیالِهِ كَانَ كَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏

کسی که این روزی را از راه حلالش طلب کند تا به خود و عیالش نیکی کند، مانند مجاهد در راه خداوند عز و جل است.

عن علی علیه السلام أنّه قال: ما غُدْوَةُ أحدكم فی سبیل اللَّه بأعظم من غُدْوَتِه یطلب لولده و عیاله ما یصلحهم.

صبح زود از خانه بیرون آمدن هیچ یک از شما در راه خدا بالاتر (و ارزشمندتر) از صبح زود از خانه بیرون آمدن برای طلب مال برای اصلاح زندگی فرزندان و عیالش نیست.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْمُنْكَدِرِ كَانَ یقُولُ مَا كُنْتُ أَرَى أَنَّ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ ع یدَعُ خَلَفاً أَفْضَلَ مِنْهُ حَتَّى رَأَیتُ ابْنَهُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی ع فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِظَهُ فَوَعَظَنِی فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ بِأَی شَی‏ءٍ وَعَظَكَ قَالَ خَرَجْتُ إِلَى بَعْضِ نَوَاحِی الْمَدِینَةِ فِی سَاعَةٍ حَارَّةٍ فَلَقِینِی أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی وَ كَانَ رَجُلًا بَادِناً ثَقِیلًا وَ هُوَ مُتَّكِئٌ عَلَى غُلَامَینِ أَسْوَدَینِ أَوْ مَوْلَیینِ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی سُبْحَانَ اللَّهِ شَیخٌ مِنْ أَشْیاخِ قُرَیشٍ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فِی طَلَبِ الدُّنْیا أَمَا لَأَعِظَنَّهُ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَسَلَّمْتُ عَلَیهِ فَرَدَّ عَلَی السَّلَامَ بِنَهْرٍ وَ هُوَ یتَصَابُّ عَرَقاً فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ شَیخٌ مِنْ أَشْیاخِ قُرَیشٍ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فِی طَلَبِ الدُّنْیا أَ رَأَیتَ لَوْ جَاءَ أَجَلُكَ وَ أَنْتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ مَا كُنْتَ تَصْنَعُ فَقَالَ لَوْ جَاءَنِی الْمَوْتُ وَ أَنَا عَلَى هَذِهِ الْحَالِ جَاءَنِی وَ أَنَا فِی [طَاعَةٍ مِنْ‏] طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَكُفُّ بِهَا نَفْسِی وَ عِیالِی عَنْكَ وَ عَنِ النَّاسِ وَ إِنَّمَا كُنْتُ أَخَافُ أَنْ لَوْ جَاءَنِی الْمَوْتُ وَ أَنَا عَلَى مَعْصِیةٍ مِنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَقُلْتُ صَدَقْتَ یرْحَمُكَ اللَّهُ أَرَدْتُ أَنْ أَعِظَكَ فَوَعَظْتَنِی.

امام صادق علیه السلام فرمود محمد بن منکدر این چنین می‌گفت که من فکر نمی‌کردم امام سجاد نسلی برتر از خودش به جا گذارد تا این که فرزندش محمد بن علی را دیدم (فهمیدم اشتباه کرده‌ام چون) می‌خواستم او را پند دهم (اما) او مرا پند داد.

یاران محمد بن منکدر پرسیدند به چیزی به تو پند داد؟ گفت من برای رفتن به بعضی از اطراف مدینه در ساعت گرمی از مدینه خارج شدم ابوجعفر محمد بن علی (امام باقر علیه السلام) با من برخورد کرد و او مردی درشت اندام و چاق بود. در حالی که به دو غلام سیاه یا دو نفر از دوستانش تکیه داده بود. در دلم گفت سبحان الله بزرگی از بزرگان قریش در این ساعت و بر این حال در طلب دنیاست! البته که او را موعظه می‌کنم. پس به او نزدیک شدم و سلام کردم. امام سلام مرا را با نفسهای بریده پاسخ داد در حالی که به شدت عرق می‌ریخت. پس گفتم خداوند تو را به سلامت دارد بزرگی از بزرگان قریش در این ساعت و بر این حالت در طلب دنیاست؟! آیا نمی‌بینی اگر اجل تو فرا رسد و تو بر این حال باشی چه می‌کنی؟! حضرت پاسخ داد اگر مرگم فرا رسد و من بر این حال باشم مرگم فرا رسیده در حالی که من در یکی از طاعتهای خداوند عز و جل هستم که با این طاعت خودم و عیالم را از نیازمندی به تو و مردم باز می‌دارم. همانا از این می‌ترسیدم که مرگم فرا می‌رسید در حالی که من در معصیتی از معاصی خدا بودم. به امام عرض کردم راست گفتی خداوند تو را رحمت کند خواستم تو را پند دهم اما تو مرا پند دادی.

عَنْهُ ص أَنَّهُ قَالَ: تَحْتَ ظِلِّ الْعَرْشِ یوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ رَجُلٌ خَرَجَ ضَارِباً فِی الْأَرْضِ یطْلُبُ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ مَا یكُفُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ یعُودُ بِهِ عَلَى عِیالِهِ.

در روزی که سایه‌ای جز سایه خدا نیست در سایه عرش مردی است که در طلب روزی بیرون رفته تا از فضل خدا مالی را طلب کند که آبروی خودش را حفظ کند و بر زن و فرزندش سود رساند.

قَالَ الصَّادِقُ ع كَفَى بِالْمَرْءِ إِثْماً أَنْ یضَیعَ مَنْ یعُولُ

در گنه کار بودن شخص همین بس که عیالاتش را ضایع کند (و به آنها رسیدگی نکند)

قَالَ النَّبِی ص مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَیعَ مَنْ یعُول‏

ملعون است ملعون است کسی که عیالاتش را ضایع کند

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَفْضَلُ دِینَارٍ دِینَارٌ أَنْفَقَهُ الرَّجُلُ عَلَى عِیالِهِ وَ دِینَارٌ أَنْفَقَهُ عَلَى دَابَّتِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ دِینَارٌ أَنْفَقَهُ عَلَى أَصْحَابِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ وَ أَی رَجُلٍ أَعْظَمُ أَجْراً مِنْ رَجُلٍ سَعَى عَلَى عِیالِهِ صِغَاراً یعِفُّهُمْ وَ یغْنِیهِمُ اللَّهُ بِهِ.

برترین (با اجرترین) دینار دیناری که مرد برای عیالش خرج کند و دیناری که برای مرکبش در راه خدا صرف کند (و آن را آماده جهاد سازد) و دیناری که در راه خدا به یارانش بدهد سپس فرمود و کدام مرد اجرش بزرگتر است از کسی که تلاش می‌کند برای فرزندان کوچکش تا آبروی آنان را حفظ کند و خداوند به سبب او آنان را بی‌نیاز گرداند.

عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَنْ یكُونَ الْقَیمَ عَلَى عِیالِهِ.

از خوشبختی مرد این است که (خود او) سرپرست عیالش باشد (و زندگی آنان را تأمین نماید)

أَ تَدْرِی مَا إِطْعَامُ الطَّعَامِ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ مَنْ طَلَبَ لِعِیالِهِ مَا یكُفُّ بِهِ وُجُوهَهُمْ عَنِ النَّاس‏

آیا می‌دانی که اطعام طعام (خوراندن غذا که در قرآن ستایش شده) چیست؟ پاسخ داد خداوند و رسولش داناتر هستند فرمود کسی که برای نانخورش، طلب روزی نماید تا آبروی آنان را نزد مردم حفظ نماید.

کسب ثروت برای صله رحم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۱/۱۶-۱۶:۴۹:۱۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18794
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1227

عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَیعٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ لَا خَیرَ فِی مَنْ لَا یحِبُّ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ حَلَالٍ یكُفُّ بِهِ وَجْهَهُ وَ یقْضِی بِهِ دَینَهُ وَ یصِلُ بِهِ رَحِمَهُ.

در کسی که جمع ثروت از راه حلال را دوست نداشته باشد، خیری نیست. چرا که با ثروت حلال (می‌تواند) آبروی خودش را حفظ کند و قرضش را اداء کند و صله رحم انجام دهد.

کسب ثروت برای رشد اقتصادی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۲/۰۶-۱۱:۴۳:۵۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۶-۸:۵۴:۳
    • کد مطلب:18886
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1305

رشد اقتصادی محورهای متنوعی دارد.

یکی از محورهای رشد اقتصادی، پرهیز از مصرف کنندگی صرف است. به این نکته توجه کنید:

مَرَّ دَاوُدُ ع بِإِسْكَافٍ فَقَالَ یا هَذَا اعْمَلْ وَ كُلْ فَإِنَّ اللَّهَ یحِبُّ مَنْ یعْمَلُ وَ یأْكُلُ وَ لَا یحِبُّ مَنْ یأْكُلُ وَ لَا یعْمَل‏

داود پیامبر از (کنار) کفاشی گذشت پس به او گفت ای مرد کار کن و (با حاصل کار خودت نان) بخور. پس به راستی که خداوند کسی را که کار می‌کند و می‌خورد دوست دارد و کسی را که می‌خورد و کار نمی‌کند دوست ندارد.

از جمله محورهای رشد اقتصادی، حفظ سرمایه و رشد آن است. در احادیث به این مهم نیز پرداخته شده است.

عن أمير المؤمنين عليه السلام انّه قال: الرّحال تفيد المال.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: مسافرت مال را افزایش می‌کند.

عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي قَدْ كَفَفْتُ عَنِ التِّجَارَةِ وَ أَمْسَكْتُ عَنْهَا قَالَ وَ لِمَ ذَلِكَ أَ عَجْزٌ بِكَ كَذَلِكَ تَذْهَبُ أَمْوَالُكُمْ لَا تَكُفُّوا عَنِ التِّجَارَةِ وَ الْتَمِسُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

فضیل بن یسار می‌گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: به درستی که من از تجارت دست کشیده‌ام و از آن خوداری کرده‌ام. حضرت فرمود برای چه این کار را کردی؟! آیا ناتوانی در تو هست؟! همین کارها را می‌کنید که ثروت‌تان نابود می‌گردد. از تجارت دست نکشید و از فضل خدای عز و جل بطلبید کنید.

عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَيَّ شَيْ‏ءٍ تُعَالِجُ قُلْتُ مَا أُعَالِجُ الْيَوْمَ شَيْئاً فَقَالَ كَذَلِكَ تَذْهَبُ أَمْوَالُكُمْ وَ اشْتَدَّ عَلَيْهِ.

فضیل بن یسار می‌گوید امام صادق علیه السلام از من پرسید چه کار می‌کنی (و مشغول چه کاری هستی)؟ پاسخ دادم امروز کاری نمی‌کنم. فرمود همین گونه ثروت‌تان می‌رود و این مطلب بر امام سخت آمد (یا این که امام فضیل را به سختی نکوهش کرد).

اما باید توجه داشت که رشد اقتصادی هدف نهایی نیست، بلکه به معیارهای عقلانی و الهی مطلوب است. به این حدیث جالب توجه کنید:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: أَعْطَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَبِي أَلْفاً وَ سَبْعَمِائَةِ دِينَارٍ فَقَالَ لَهُ اتَّجِرْ بِهَا لِي ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ لِي رَغْبَةٌ فِي رِبْحِهَا وَ إِنْ كَانَ الرِّبْحُ مَرْغُوباً فِيهِ وَ لَكِنِّي أَحْبَبْتُ أَنْ يَرَانِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُتَعَرِّضاً لِفَوَائِدِهِ قَالَ فَرَبِحْتُ لَهُ فِيهِ مِائَةَ دِينَارٍ ثُمَّ لَقِيتُهُ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ رَبِحْتُ لَكَ فِيهِ مِائَةَ دِينَارٍ قَالَ فَفَرِحَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِذَلِكَ فَرَحاً شَدِيداً ثُمَّ قَالَ أَثْبِتْهَا فِي رَأْسِ مَالِي قَالَ فَمَاتَ أَبِي وَ الْمَالُ عِنْدَهُ فَأَرْسَلَ إِلَيَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَتَبَ عَافَانَا اللَّهُ وَ إِيَّاكَ إِنَّ لِي عِنْدَ أَبِي مُحَمَّدٍ أَلْفاً وَ ثَمَانَمِائَةِ دِينَارٍ أَعْطَيْتُهُ يَتَّجِرُ بِهَا فَادْفَعْهَا إِلَى عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ- قَالَ فَنَظَرْتُ فِي كِتَابِ أَبِي فَإِذَا فِيهِ لِأَبِي مُوسَى عِنْدِي أَلْفٌ وَ سَبْعُمِائَةِ دِينَارٍ وَ اتُّجِرَ لَهُ فِيهَا مِائَةُ دِينَارٍ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سِنَانٍ وَ عُمَرُ بْنُ يَزِيدَ يَعْرِفَانِهِ.

محمد پسر عذافر می‌گوید: امام صادق علیه السلام به پدرم هزار و هفتصد دینار داد و فرمود با این سرمایه برای من تجارت نما. سپس فرمود آگاه باش که من در سود این سرمایه (اشتیاق و) تمایلی ندارم –اگر چه سود (شایسته و) مورد رغبت هست- و لکن من دوست دارم که خداوند عز و جل مرا خواهان خیرات و زیادی (نعمتهای)ش ببیند.

عذافر می‌گوید پس در آن تجارت برای حضرت صد دینار سود کردم. سپس آن حضرت را ملاقات کردم و گفتم واقعا من در آن سرمایه برای شما صد دینار سود کردم. حضرت به این خبر شدیدا خوشحال شد سپس فرمود این سود را هم در سرمایه من بگذار… 

کسب ثروت برای نیکوکاری

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۱/۱۶-۱۶:۴۹:۱۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۱۲/۰۶-۱۱:۴۱:۵۰
    • کد مطلب:18795
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1299

علاوه بر آن چه گذشت، مال و ثروت می‌ٔتواند سر منشأ خیرات و برکات فراوانی در دنیا و آخرت گردد. از این رو طلب مال می‌تواند بسیار با ارزش باشد.

برخی از روایات در این زمینه گذشت.

اما مسلما عناوین فراوان دیگری برای کسب ثروت حلال وجود دارد که گردآوری آن نیازمند مجال دیگری است.

به چند نمونه دیگر توجه نمایید:

عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ طَلَبَ [الرِّزْقَ فِی‏] الدُّنْیا اسْتِعْفَافاً عَنِ النَّاسِ وَ تَوْسِیعاً عَلَى أَهْلِهِ وَ تَعَطُّفاً عَلَى جَارِهِ لَقِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَیلَةَ الْبَدْرِ.

هر كس كه براى بى‏نیازى از مردم و تلاش براى رفاه خانواده خود، و نیكى كردن به همسایه، به طلب دنیا (مال و امكانات زندگى) برخیزد، روز قیامت در حالى خداى بزرگ را ملاقات مى‏كند كه صورتى همچون ماه‏ شب چهاردهم دارد.

علاوه بر آن چه گذشت، مال و ثروت می‌ٔتواند سر منشأ خیرات و برکات فراوانی در دنیا و آخرت گردد. از این رو طلب مال می‌تواند بسیار با ارزش باشد.

برخی از روایات در این زمینه گذشت.

اما مسلما عناوین فراوان دیگری برای کسب ثروت حلال وجود دارد که گردآوری آن نیازمند مجال دیگری است.

به چند نمونه دیگر توجه نمایید:

عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ طَلَبَ [الرِّزْقَ فِی‏] الدُّنْیا اسْتِعْفَافاً عَنِ النَّاسِ وَ تَوْسِیعاً عَلَى أَهْلِهِ وَ تَعَطُّفاً عَلَى جَارِهِ لَقِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَیلَةَ الْبَدْرِ.

هر كس كه براى بى‏نیازى از مردم و تلاش براى رفاه خانواده خود، و نیكى كردن به همسایه، به طلب دنیا (مال و امكانات زندگى) برخیزد، روز قیامت در حالى خداى بزرگ را ملاقات مى‏كند كه صورتى همچون ماه‏ شب چهاردهم دارد.

کسب ثروت حلال برترین و بیشترین عبادت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۱/۱۶-۱۶:۴۹:۱۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۱۲/۰۶-۱۱:۴۲:۲۶
    • کد مطلب:18796
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1228

پیش از این گذشت که دنیا طلبی نکوهیده است، اما طلب دنیا برای دست یافتن به آخرت، نه تنها مذموم نیست، بلکه بسیار مطلوب نیز می‌باشد.

آن چه بسیار جالب است روایاتی است که همه این عناوین در خود جمع کرده است. توجه کنید:

أبی جعفر علیه السلام قال قال رسول اللَّه صلّى اللّه علیه و آله: العبادة سبعون جزءاً أفضلها طلب الحلال.

عبادت هفتاد جزء دارد که برترین آنها طلب (روزی و ثروت) حلال است.

العبادة عشرة أجزاء تسعة أجزاء فی طلب الحلال.

عبادت ده جزء دارد که نه جزء آن در طلب (روزی و ثروت) حلال است.

درنگی بیشتر برای درایتی بهتر در روایات کسب و کار

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۲/۲۱-۱۹:۴۶:۴۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۲-۱۸:۱۰:۵۹
    • کد مطلب:18900
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 963

پیش از این از حد و مرز کسب روزی سخن گفتیم. جان سخن در این باره عبارت است از این که:

۱- آن چه باید طلب کرد، ضروریات زندگی است (تكتسب ما لا بدّ منه)

۲- معیار اولیه طلب عبارت است از «آن چه از دنیا به تو رو آورد بگیر و آن چه که به تو پشت کرد (در پی آن نرو و) به آن پشت کن.».

۳- معیار ثانویه طلب نیز عبارت است از: «طلب جمیل».

۴- تجاوز از طلب جمیل، همان طلب حریصانه است که علاوه بر منهی بودن، موجب آلودگی به گناه نیز هست.

پس از شناخت حد و مرز کسب و کار (شناخت موضوع)، زمان آن فرا رسیده است که با درنگی بیشتر به درایتی بهتر از این روایات برسیم.

با تجزیه و تحلیل روایات کسب و کار، زوایای مهمی کشف می‌شود که یکی از آنها شناخت حکم کسب و کار است.

پیش از هر چیزی مقدمه‌ای برای آشنایی با برخی از طبقه بندی‌های احکام الهی به شکل کلی لازم است.

انواع احکام الهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۲/۲۱-۱۹:۴۸:۴۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۲-۱۸:۱۳:۲۵
    • کد مطلب:18901
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 938

تمامی احکام الهی، در یک پایه و درجه نیستند. بلکه دارای طبقات مختلفی هستند.

چند طبقه بندی را مرور اجمالی می‌کنیم.

طبقه بندی ۱: احکام تغییر ناپذیر، فراگیر و محدود

دسته‌ای از احکام تغییر ناپذیر هستند: مانند حرمت ظلم، حرمت کفر و حرمت سجده به قصد عبادت برای غیر خدا و….

حرمت کفر، هیچ گاه برداشته نمی‌شود و…

دسته‌ای دیگر احکامی است که امکان تغییر آن وجود دارد، اما در عین حال در میان تمامی ادیان و شرایع ثابت بوده است. مثلا حرمت شراب در میان همه ادیان الهی فراگیر است. همچنین از برخی روایات استفاده می‌شود که اصل وجوب نماز اختصاصی به امت پیامبر صلی الله علیه و آله ندارد.

اما برخی از احکام تنها در برخی از ادیان و شرایع صادر شده است. وجوب طلب روزی از این دسته است.

هر چند حکم طلب روزی، در امت پیامبر صلی الله علیه و آله قطعی و مسلم است، اما این حکم در امت حضرت عیسی علیه السلام وجود نداشته است.

از امام صادق علیه السلام پرسیده شد چرا اصحاب عیسی علیه السلام بر آب راه می‌رفتند و این در اصحاب محمد صلی الله علیه و آله نیست؟

حضرت پاسخ داد: به راستی که معیشت اصحاب عیسی علیه السلام کفایت شده بود (و تکلیفی به طلب روزی نداشتند اما) این مسلمانان مبتلا به (کسب روزی در) معاش هستند.[1]

بنا بر این حکم کسب و کار، نه حکمی لسا تغییر ناپذیر و نه فراگیر.

طبقه بندی ۲: احکام مطلق و مشروط

دسته‌ای از احکام اختصاص به گروهی ندارند و مشروط به هیچ شرطی نیستند. این احکام عام و مطلق نامیده می‌شوند.

مانند اصل تکلیف به نماز که در هیچ حالتی ساقط نمی‌شود.

اما برخی از احکام موارد و شرایط خاصی دارند.

مثلا وجوب حج و اداء زکات یا خمس شرایط خاص خودش را دارد.[2]

طبقه بندی ۳: احکام اولیه و ثانویه

طبقه بندی دیگری هم وجود دارد که در ارتباط با شرایط عادی و شرایط استثنایی است که از آن با تعبیر احکام اولیه و ثانویه یاد می‌شود.

مثلا خوردن مردار در شرایط عادی حرام است. اما اگر کسی از شدت گرسنگی در معرض تلف قرار بگیرد و جز مردار چیزی برای حفظ حیاتش نداشته باشد، خوردن مردار به اندازه ضرورت حلال می‌شود. همچنین نماز مشروط به وضو است اما اگر کسی به دلایل مختلف نتواند وضو بگیرد، طبق شرایط خاصی باید نمازش را با تیمم بخواند.

طبقه بندی ۴: احکام تعبدی و احکام تعقلی

همه احکام الهی معلل به علل حکیمانه است. اما به دلیل قصور عقلانی بشر، علت بسیاری از احکام الهی بر ما پوشیده است.

اما برخی از احکام هستند که خرد، علت آنها را درک می‌کند و یا این که با کمک و بیان آموزگاران الهی (پیامبر و اوصیاء آنها) علت حکم برای خرد روشن می‌گردد.

از گروه نخست احکام که علل آنها بر ما پوشیده است، با تعبیر «احکام تعبدی» یاد می‌شود و گروه دوم که خرد علت حکم را (ولو به مدد وحی) می‌یابد با تعبیر «احکام تعقلی» یاد می‌شود.

پس از این مقدمه ببینیم تکلیف به کسب و کار در کدام از این طبقات جای می‌گیرد.

 

[1]- أبی عبد اللّه علیه السلام قال: قیل له ما بال أصحاب عیسى علیه السلام كانوا یمشون على الماء و لیس ذلك فی أصحاب محمّد صلّى اللّه علیه و آله قال انّ أصحاب عیسى علیه السلام كفّوا المعاش و انّ هؤلاء ابتلوا بالمعاش.

[2]- مثال آورده شده تنها برای توضیح مطلب است و الا ممکن است از جهت فنی مورد اشکال واقع شود.

وجوب تکسب تعبدی محض یا با مناطهای مبیَّن (حکم تعقلی)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۲/۲۱-۱۹:۵۱:۴۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۹/۲۶-۹:۱۵:۵
    • کد مطلب:18902
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 859

در بحث علل کسب و کار گذشت:

طلب روزی، تکلیف الهی است. البته به اقتضای حکمت الهی، هر تکلیفی علتی دارد.

علل بسیاری از تکالیف بر ما پوشیده است. اما در روایات علل برخی از تکالیف بیان شده است.

با مطالعه علل تکلیف به طلب روزی روشن می‌شود که طلب روزی حکم تعبدی محض نیست بلکه کاملا عقلانی است که در هر روایتی گوشه‌ای از عقلانیت آن بیان شده است.

از این رو از یک سو به ضرورت تأمین نیازهای زندگی اشاره می‌شود…

از یک سو مصرف کنندگی صرف نکوهش می‌شود…

از زاویه دیگر پیوسته شاهد تشویقات عملی و گفتاری معصومین هستیم…

هر چند عللی که در روایات کسب و کار بسیار متنوع است، اما هر یک از آنها گوشه‌ای از عقلانیت کسب و کار را روشن می‌سازد.

گردآوری همه علل کسب و کار، افقی به عقلانیت جامع در کسب و کار می‌گشاید.

بسیار شایسته است که درنگی دوباره بر روایات کسب و کار بنماییم تا روشن شود آیا تکلیف به کسب و کار حکمی است، کاملا تعبدی یا این که علت آن بیان شده است.

برای این مهم به سراغ بیانات وحی می‌رویم. با جستجوی اندکی در روایات، با علل کسب و کار آشنا می‌شویم که عصاره آن عبارت است از:

۱- کسب ثروت برای آزمودن بشر

یکی از علل کلی احکام، که کسب و کار از جمله آنهاست، امتحان و آزمایش بشر است.[1]

۲- پرهیز از تباهی و بطالت

یکی از علل کلی نیازمندی موجودات زنده، از جمله انسان، پرهیز از تباهی حاصل از بی‌کاری است.[2]

۳- پرهیز از کاهلی و کسالت[3]

۴- پرهیز از بیکاری و فراغت

بیکاری و بی‌حاصلی عمر هرگز امری پسندیده نیست. توجه کنید:

حضرت موسی به خداوند عرض کرد ای پروردگارم کدامیک از بندگانت بیشتر مبغوض تو هستند؟ فرمود کسی در شب ( با سپری کردن تمام آن به خوابیدن همچون) مردار است و کسی که در روز (تمام وقتش را به بیهودگی بگذراند و) بیکاره باشد.[4]

علاوه بر این عدم تلاش برای زندگی، موجب می‌شود که انسان از زندگی لذتی نبرد. به این عبارت در توحید مفضل توجه کنید:

اگر مردم از تمام آن چه به آن محتاج هستند بی‌نیاز می‌شدند هرگز زندگی گوارایشان نمی‌شد و خوشی آن را نمی‌یافتند…[5]

 (اگر انسان نیازهای خودش را تأمین نکند و بیکار باشد) البته که از بی‌کاری خسته می‌شد و نفسش با او درگیر می‌شد تا به کاری مشغول شود…[6]

۵- پرهیز از سربار دیگران شدن[7]

۶- پرهیز از دین فروشی[8]

۷- پرهیز از بی‌آبرویی[9]

۸- پرهیز از ضایع شدن افراد تحت تکفل[10]

۹- پرهیز از ضایع شدن ثروت[11]

۱۰- پرهیز از ناتوانی از اهداف عقلانی و الهی[12]

11- پرهیز از…

با درنگ در عناوین یاد شده و درایت روایات آن، روشن می‌شود که تکلیف کسب و کار تکلیفی تعبدی محض نیست، بلکه به دلایل عقلانی و الهیِ روشن، این تکلیف ضرورت پیدا کرده است.

 

[1]- به بحث «کسب مال وسیله آزمایش و امتحان» مراجعه شود.

[2]- به بحث «کسب مال وسیله اشتغال» مراجعه شود. به خصوص این عبارتها:

مِمَّا یكْسِرُ بِهِ شِرَّتَهُ وَ یكُفُّ عَادِیتَهُ وَ یشْغَلُهُ عَنْ بَعْضِ مَا یخْرِجُهُ إِلَیهِ الْفَرَاغُ مِنَ الْأَشَرِ وَ الْبِطَالَة…

لَوْ كُفِی هَذَا كُلَّهُ حَتَّى لَا یكُونَ لَهُ فِی الْأَشْیاءِ مَوْضِعُ شُغُلٍ وَ عَمَلٍ لَمَا حَمَلَتْهُ الْأَرْضُ أَشَراً وَ بَطَراً وَ لَبَلَغَ بِهِ ذَلِكَ إِلَى أَنْ یتَعَاطَى أُمُوراً فِیهَا تَلَفُ نَفْسِهِ وَ لَوْ كُفِی النَّاسُ كُلَّمَا یحْتَاجُونَ إِلَیهِ لَمَا تَهَنَّئُوا بِالعَیشِ وَ لَا وَجَدُوا لَهُ لَذَّةً…

لَتَبَرَّمَ بِالْفَرَاغِ وَ نَازَعَتْهُ نَفْسُهُ إِلَى التَّشَاغُلِ بِشَی‏ءٍ…

أَنْ جُعِلَ لَهُ فِیهَا مَوْضِعُ شُغُلٍ لِكَیلَا تُبْرِمَهُ الْبِطَالَةُ وَ لِتَكُفَّهُ عَنْ تَعَاطِی مَا لَا ینَالُهُ وَ لَا خَیرَ فِیهِ إِنْ نَالَه‏…

فَجُعِلَ الْمَاءُ مَبْذُولًا لَا یشْتَرَى لِتَسْقُطَ عَنِ الْإِنْسَانِ الْمَئُونَةُ فِی طَلَبِهِ وَ تَكَلُّفِهِ وَ جُعِلَ الْخُبْزُ مُتَعَذِّراً لَا ینَالُ إِلَّا بِالْحِیلَةِ وَ الْحَرَكَةِ لِیكُونَ لِلْإِنْسَانِ فِی ذَلِكَ شُغُلٌ یكُفُّهُ عَمَّا یخْرِجُهُ إِلَیهِ الْفَرَاغُ مِنَ الْأَشَرِ وَ الْعَبَثِ أَ لَا تَرَى أَنَّ الصَّبِی یدْفَعُ إِلَى الْمُؤَدِّبِ وَ هُوَ طِفْلٌ لَمْ تَكْمُلْ ذَاتُهُ لِلتَّعْلِیمِ كُلُّ ذَلِكَ لِیشْتَغِلَ عَنِ اللَّعِبِ وَ الْعَبَثِ اللَّذَینِ رُبَّمَا جَنَیا عَلَیهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ الْمَكْرُوهَ الْعَظِیمَ وَ هَكَذَا الْإِنْسَانُ لَوْ خَلَا مِنَ الشُّغُلِ لَخَرَجَ مِنَ الْأَشَرِ وَ الْعَبَثِ وَ الْبَطَرِ إِلَى مَا یعْظُمُ ضَرَرُهُ عَلَیهِ وَ عَلَى مَنْ قَرُبَ مِنْهُ وَ اعْتَبِرْ ذَلِكَ بِمَنْ نَشَأَ فِی الْجِدَةِ وَ رَفَاهِیةِ الْعَیشِ وَ التَّرَفُّهِ وَ الْكِفَایةِ وَ مَا یخْرِجُهُ ذَلِكَ إِلَیه‏…

كَذَلِكَ الْخَلْقُ كُلُّهُ فَسُبْحَانَ مَنْ قَدَّرَ الرِّزْقَ كَیفَ فَرَّقَهُ فَلَمْ یجْعَلْ مِمَّا لَا یقْدَرُ عَلَیهِ إِذْ جَعَلَ بِالْخَلْقِ حَاجَةً إِلَیهِ وَ لَمْ یجْعَلْ مَبْذُولًا ینَالُ بِالْهُوَینَا…

كَانَ النَّاسُ أَیضاً یصِیرُونَ بِالْفَرَاغِ إِلَى غَایةِ الْأَشَرِ وَ الْبَطَرِ حَتَّى یكْثُرَ الْفَسَادُ وَ تَظْهَرَ الْفَوَاحِش…

[3]- به بحث «کسب مال دشمن تنبلی و کاهلی» مراجعه شود. به خصوص این تعبیرات:

لا تكسلوا فی طلب معایشكم

مَنْ كَسِلَ عَمَّا یصْلِحُ بِهِ أَمْرَ مَعِیشَتِهِ فَلَیسَ فِیهِ خَیرٌ لِأَمْرِ دُنْیاهُ

مَنْ كَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْیاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَكْسَلُ

إِیاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا یمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ

إِیاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّكَ إِنْ كَسِلْتَ لَمْ تَعْمَلْ وَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تُعْطِ الْحَقَّ

ازْدَوَجَ الْكَسَلُ وَ الْعَجْزُ فَنُتِجَا بَینَهُمَا الْفَقْر

لا تكسل عن معیشتك فتكون كلّاً على غیرك

[4]- الإمام الباقر «ع»: قال موسى «ع»: یا ربّ أی عبادك أبغض إلیك؟ قال: جیفة باللّیل، بطّال بالنّهار.

[5]- وَ لَوْ كُفِی النَّاسُ كُلَّمَا یحْتَاجُونَ إِلَیهِ لَمَا تَهَنَّئُوا بِالعَیشِ وَ لَا وَجَدُوا لَهُ لَذَّةً…

[6]- لَتَبَرَّمَ بِالْفَرَاغِ وَ نَازَعَتْهُ نَفْسُهُ إِلَى التَّشَاغُلِ بِشَی‏ءٍ…‍

[7]- به بحث «کسب و کار وسیله استقلال و بی‌نیازی» مراجعه شود.

[8]- به بحث «کسب مال برای حفظ دین» مراجعه شود.

[9]- به بحث «کسب مال برای شخصیت اجتماعی» مراجعه شود.

[10]- به بحث «کسب مال برای اصلاح زندگی زن و فرزند» مراجعه شود.

[11]- به بحث «کسب مال برای رشد اقتصادی» مراجعه شود.

[12]- به مباحث «کسب مال برای رشد اقتصادی» و «کسب مال برای صله رحم» و «کسب ثروت برای نیکوکاری» و «کسب ثروت حلال برترین و بیشترین عبادت» مراجعه شود.

دائره کسب و کار (نگاه موضوعی)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۰/۱۹-۱۲:۱۳:۲۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۰/۱۹-۱۲:۱۴:۵۴
    • کد مطلب:21648
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 553

دائره کسب و کار چه اندازه است؟ و کسب و کار شامل چه اشتغالاتی می‌گردد؟

در عرف کنونی جامعه دامنه کسب و کار بسیار گسترده یافته و توسعه پیدا کرده است. از مشاغل واقعی گرفته تا مشاغل کاذب، مشاغل واقعی هم شامل مشاغل مولد و غیر مولد، همه و همه در حوزه کسب و کار قرار می‌گیرند.

اما از منظر روایات:

کارهای فراوانی در روایات مورد توجه قرار گرفته است.

در میان این کارها برخی ترجیح داده شده مانند تجارت و….

از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیده شده کدام کسب مرد خوب‌تر است؟ فرمود کاری که مرد به دست خودش انجام دهد.[1]

فعلا کاری به کارهای ترجیح داده شده نداریم.

یکی از مناطهای عمده کسب و کار، طلب روزی است. طلب روزی چند شاخه اصلی دارد:

برخی از مشاغل مستقیما روزی فرد را تولید می‌کنند مانند کشاورزی و دامداری.

برخی از مشاغل مولد سود از سرمایه است. مانند خرید و فروش که حاصل آن ازدیاد سرمایه و سود بیشتر است. با سود بیشتر، قدرت خرید و تأمین نیازمندی‌های زندگی ما بالا می‌رود.

در برخی از مشاغل سودآوری نیست. بلکه حاصل آن تنها دست مزدی است که در مقابل کار به دست می‌آید. مانند اجیر شدن.

بسیاری از انواع اجیر شدن، شناخته شده هستند. مانند کارمندی، کارگری ، بنایی، نگهبانی، مرزبانی و…

محمد بن حسن صفار به امام حسن عسگری نوشت: مردی بدون مأموریت از طرف پادشاه (و حکومت) قافله‌ها را در مسیرهای خطرناک بدرقه (اسکورت) می‌کند. اهل قافله اجرت مشخصی در مقابل این عمل شرط می‌کنند. آیا برای چنین شخصی جایز است که اجرت از آنان بگیرد یا نه؟ حضرت نوشت زمانی که خودش را برای انجام کار معروف (و شناخته شده یا پسندیده)ای  اجیر کند (مانعی ندارد و) حقش را می‌گیرد انشاء الله.[2]

انواع آموزگاری و مربی‌گری در این گروه قرار می‌گیرد.

اما برخی دیگر از انواع اجیر شدن برای همگان شناخته شده نیستند، مانند خود آموختن و یا کشف مجهولات مورد نیاز.

آموزش ضمن خدمت، مأمور به تحصیل و… همچنین تمامی مؤسسات تولید علم در این راستا قرار دارند.

همچنین انواع نیروهای شناسایی از جمله کارآگاهان نیز شاخه دیگری از این گروه هستند.

آن چه گفته شد اشاره اجمالی بسیار ناقص است به انواع طلب روزی.

بنا بر این نمی‌توان طلب روزی را به مشاغل رایج محدود ساخت.

تنها محدودیتی که طلب روزی دارد، این است که راه آن باید انسانی و شرعی باشد. تأمین زندگی از راه‌هایی چون  زورگیری، رباخواری و… مجاز نیست.

 

[1]- النّبی «ص»- سئل النّبی «ص»: أی كسب الرّجل أطیب؟ قال عمل الرّجل بیده.

[2]- كتب محمد بن الحسن الصفار رضي الله عنه إلى أبي محمد الحسن بن علي ع يقول‏ رجل يبذرق القوافل من غير أمر السلطان في موضع مخيف و يشارطونه على شي‏ء مسمى أ له أن يأخذه منهم أم لا فوقع ع إذا آجر نفسه بشي‏ء معروف أخذ حقه إن شاء الله.

طلب روزی، کسب مال یا اشتغال شایسته و بایسته؟ کدامیک؟ (نگاه حکمی)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۰/۱۹-۱۲:۱۶:۵۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21649
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 538

پس از آشنایی با روایات کسب و کار چند پرسش اساسی قابل طرح است. نخستین آنها عبارت است از این که:

آیا آن چه مهم است و موضوعیت دارد، طلب روزی است؟ یا اصل کسب و کار؟ و یا هیچ کدام؟

اگر کسی روزیش تأمین باشد، باز هم باید طلب روزی کند یا این که می‌تواند به کارهای شایسته دیگر مشغول گردد؟

توضیح این که «کسب»، اشتغالی است درآمدزا. اگر زندگی من تأمین باشد، نیازی به درآمدزایی ندارم. اگر من دست از کسب بکشم، ولی کاری مفید و سودمند پیش گیرم، بر خلاف دستورات وحی عمل شده یا خیر؟

پس نقطه اصلی تحقیق این است که کسب روزی موضوعیت دارد یا کار و اشتغال؟

این مهم را در قالب سه پرسش اساسی پی می‌گیریم:

۱- بیکاری با درماندگی در گذران زندگی، چه حکمی دارد؟

۲- درآمدزایی بدون اشتغال، چه حکمی دارد؟

۳- اشتغال بدون درآمدزایی، چه حکمی دارد؟

پیش از تحقیق در پرسشهای یاد شده، توجه به چند نکته لازم است.

نخست روشن ساختن رابطه کسب و کار با عبادت است.

نکته‌ی دوم رابطه بی‌نیازی با منبع مالی رایگان و تبرعی است.

با ما همراه باشید.

تبصره ۱: رابطه عبادت با کار

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۱/۰۳-۶:۳۴:۱۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21667
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 574

برخی از مردم که از فهم معنی گسترده عبودیت کاستی داشتند، کسب و کار را مظهر دنیاپرستی دانسته و تنها نماز و دعا و مانند آن را مظهر عبودیت می‌پنداشتند. از همین رو نیز ترک کار کرده و به عبادت مشغول شدند.

در حالی که روح عبادت گوش به فرمان بودن است، آن فرمان هر چه خواهد باشد. به همین جهت معصومین علیهم السلام با بیانات مناسب این اندیشه جاهلانه را ارشاد و این کج‌روی را اصلاح کرده‌اند و سخنانی در نکوهش ترک طلب روزی و اشتغال بیان فرموده‌اند. از جمله:

معلی بن خنیس می‌گوید من نزد امام صادق علیه السلام بودم که حضرت درباره مردی پرسید. پاسخ داده شد که نیازمند شده است. حضرت پرسید امروز چه می‌کند؟ گفته شد در خانه عبادت پروردگارش را می‌کند. حضرت پرسید پس خورد و خوراکش از کجاست؟ گفته شد از نزد برخی از برادرانش تأمین می‌شود. امام صادق علیه السلام فرمود سوگند به خدا که البته کسی که خورد و خوراک او را می‌دهد عبادتش از او شدیدتر است.[1]

روزی من نزد امام صادق بودم که امام از وضعیت معاذ پرسید. به حضرت پاسخ داده شد که تجارت را ترک کرده است. حضرت فرمود کار شیطان است، کسی که تجارت را ترک کند دو سوم عقلش رفته است. آیا ندانسته است که قافله‌ای از شام وارد شد و پیامبر از آنها جنس خرید و تجارت کرد و در آن سود نمود. پس بدهکاریش را پرداخت کرد؟![2]

اسباط بن سالم می‌گوید بر امام صادق علیه السلام وارد شدیم، پس از ما درباره عمر بن مسلم پرسید که چه کرده است؟ پاسخ دادم خوب است و لکن او تجارت را رها کرده. حضرت سه بار فرمود (این کار) کار شیطان است. آیا نمی‌داند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از قافله‌ای که از شام آمده بود جنس می‌خرید (و می‌فروخت.) در این معامله سود کرد و دیونش را پرداخت کرد و (باقیمانده آن را) در میان بستگانش تقسیم نمود. خداوند عز و جل (در مدح گروهی) می‌فرماید: مردانى هستند كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا (و برپا داشتن نماز و دادن زكات)، به خود مشغول نمى‏دارد.

قصه‌گوها(ی بی‌سواد) می‌گویند به درستی که این قوم (که در آیه ستایش شده‌اند) تجارت نمی‌کردند. (ولی) دروغ گفتند. لکن آنها نماز را در وقتهای معین شده‌اش رها نمی‌کردند و اینان از کسانی که به نماز حاضر شدند و تجارت نکردند برتر هستند.[3]

علی بن عبدالعزیز می‌گوید امام صادق علیه السلام پرسید عمر بن مسلم چه کرده است؟ پاسخ دادم فدای شما گردم به عبادت رو آورده و تجارت را ترک کرده است. حضرت فرمود وای بر او، آیا ندانسته که ترک کننده طلب روزی، دعایی برایش مستجاب نمی‌گردد؟!

به راستی که هنگامی این آیه نازل شد که «و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏دهد. و از جايى كه حسابش را نمى‏كند، به او روزى مى‌رساند» (پس از نزول این آیه) قومی از اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درها را بستند و رو به عبادت آوردند و گفتند کفایت شدیم.

این مطلب به پیامبر صلی الله علیه و‌ آله رسید. پس حضرت به دنبال آنها فرستاد و فرمود چه چیزی شما را بر آن چه کردید وادار کرد؟ پاسخ دادند ای پیامبر خدا خداوند عز و جل متکفل روزی ما شده است، از این رو ما به عبادت رو آورده‌ایم. حضرت فرمود به راستی که اگر کسی چنین کند خداوند دعایی برایش مستجاب نمی‌کند. بر شما باد به طلب روزی. سپس فرمود البته که من از مردی که دهانش را به سوی پروردگارش باز کرده و می‌گوید به من روزی ده و طلب روزی را رها کرد، من از چنین شخصی بدم می‌آید.[4]

روح این گونه روایات بیش از این که بیان حکم تعبدی باشد، ارشاد به حکم عقل است.

زیرا مفهوم عبادت گوش به فرمان الهی و سر به چوگان خداوند دادن است و نه فقط عبادات مصطلح و رایج.

 

[1]- معلّى بن خنیس عن أبیه قال: سئل أبو عبد اللّه علیه السلام عن رجل و أنا عنده فقیل له أصابته الحاجة قال فما یصنع الیوم قیل فی البیت یعبد ربّه عزّ و جلّ قال فمِنْ أین قوته قیل من عند بعض إخوانه فقال أبو عبد اللّه علیه السلام و اللَّه للّذى یقوته اشدّ عبادة منه.

[2]- قَالَ: سَأَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَوْماً وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ مُعَاذٍ بَيَّاعِ الْكَرَابِيسِ فَقِيلَ تَرَكَ التِّجَارَةَ فَقَالَ عَمَلُ الشَّيْطَانِ مَنْ تَرَكَ التِّجَارَةَ ذَهَبَ ثُلُثَا عَقْلِهِ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدِمَتْ عِيرٌ مِنَ الشَّامِ- فَاشْتَرَى مِنْهَا وَ اتَّجَرَ فَرَبِحَ فِيهَا مَا قَضَى دَيْنَهُ.

[3]- عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَنَا عَنْ عُمَرَ بْنِ مُسْلِمٍ- مَا فَعَلَ فَقُلْتُ صَالِحٌ وَ لَكِنَّهُ قَدْ تَرَكَ التِّجَارَةَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَمَلُ الشَّيْطَانِ ثَلَاثاً أَ مَا عَلِمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص اشْتَرَى‏ عِيراً أَتَتْ مِنَ الشَّامِ- فَاسْتَفْضَلَ فِيهَا مَا قَضَى دَيْنَهُ وَ قَسَمَ فِي قَرَابَتِهِ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ‏  إِلَى آخِرِ الْآيَةِ يَقُولُ الْقُصَّاصُ إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يَكُونُوا يَتَّجِرُونَ كَذَبُوا وَ لَكِنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا يَدَعُونَ الصَّلَاةَ فِي مِيقَاتِهَا وَ هُمْ أَفْضَلُ مِمَّنْ حَضَرَ الصَّلَاةَ وَ لَمْ يَتَّجِرْ.

[4]- عَنْ عَلِی بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا فَعَلَ عُمَرُ بْنُ مُسْلِمٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَقْبَلَ عَلَی الْعِبَادَةِ وَ تَرَكَ التِّجَارَةَ فَقَالَ وَیحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارِكَ الطَّلَبِ لَا یسْتَجَابُ لَهُ دَعْوَةٌ إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَمَّا نَزَلَتْ وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ أَغْلَقُوا الْأَبْوَابَ وَ أَقْبَلُوا عَلَی الْعِبَادَةِ وَ قَالُوا قَدْ كُفِینَا فَبَلَغَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَأَرْسَلَ إِلَیهِمْ فَقَالَ مَا حَمَلَكُمْ عَلَی مَا صَنَعْتُمْ قَالُوا یا رَسُولَ اللَّهِ تَكَفَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَرْزَاقِنَا فَأَقْبَلْنَا عَلَی الْعِبَادَةِ فَقَالَ إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ لَمْ یسْتَجِبِ اللَّهُ لَهُ عَلَیكُمْ بِالطَّلَبِ ثُمَّ قَالَ إِنِّی لَأُبْغِضُ الرَّجُلَ فَاغِراً فَاهُ إِلَی رَبِّهِ یقُولُ ارْزُقْنِی وَ یتْرُكُ الطَّلَبَ

تبصره ۲: تعریف دائره نیازمندی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۱/۰۳-۶:۳۴:۱۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21668
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 579

مالی که توسط دیگران در اختیار شخص قرار می‌گیرد، اگر در ازاء کاری باشد، از قبیل اجرت است و رایگان نیست. اما مالی که بلاعوض باشد نه در ازاء کار، چنین مالی رایگان است.

ظهور تأمین مالی به شکل رایگان، بیشتر در موارد وجود بانی شخصی و احسان خیّرین است.

اما علاوه بر این، منابع مالی دیگری هم وجود دارد که بلاعوض در اختیار شخص قرار می‌گیرد.

مثلا موقوفه‌ای که برای زائرین وقف شده منبع مالی رایگان است.

همچنین اگر کسی نذری داشته باشد برای خدمتگزاران به مراسم اهل بیت علیهم السلام (و نه شرکت کنندگان) منبع مالی رایگان است.

در مواردی هم که لازم است از بیت المال هزینه شود منبع مالی رایگان است.

و…

در تمامی مواردی که اجرت در مقابل کاری پرداخت نمی‌شود، تعبیر منبع مالی رایگان را به کار می‌بریم، خواه عنوان تبرعی بر آن صدق کند یا خیر.

آن چه مهم است این است که اگر زندگی کسی از منابع مالی این چنینی تأمین گردد، آیا می‌توان گفت چنین شخصی نیازمند است و در گذران زندگی لنگ است؟!

به سخن دیگر موضوع صدقه‌ی واجب، فقیر و نیازمند است. آیا به کسی که با منابع مالی رایگان تأمین می‌گردد می‌توان صدقه داد یا خیر؟

ظاهر امر این است که چنین شخصی دیگر نیازمند نیست، بنا بر این نمی‌توان احکام فقیر و نیازمند را بر آن بار نمود.

البته در استفاده از این منابع باید یک قانون کلی را از یاد نبرد و آن حفظ شخصیت مؤمن است. چرا که:

به درستی که خداوند تبارک و تعالی تمام امور مؤمن را به خودش واگذار نموده جز این که خودش را خوار کند (و اختیار این که خودش را ذلیل کند به او نداده است.)[1]

بنا بر این اگر استفاده از منبع مالی رایگانی موجب اهانت گردد مؤمن حق استفاده از چنین منبعی را ندارد. در نقطه مقابل اگر بهرمندی از منابع رایگان موجب ذلت مؤمن نگردد هیچ منعی ندارد.

 

[1]- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِلَّا إِذْلَالَ نَفْسِهِ.

حکم بیکاری در صورت نیازمندی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۱/۰۳-۶:۳۴:۱۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21669
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 629

بسیاری از روایات کسب و کار، درباره طلب روزی است.

اما برخی از روایات کسب و کار ربطی به طلب روزی ندارد. همچون روایاتی که حتی در حال ثروتمندی نیز نباید دست از کار کشید، یا روایاتی که با کسب و کار امکان صله رحم و سایر کارهای صالح فراهم می‌آید و…

تردیدی نیست که اگر کسی برای گذران زندگی لنگ باشد، هرگز نمی‌تواند بیکار بنشیند.

این مطلب از چند زاویه در روایات مطرح شده است. به برخی از این زوایا توجه کنید:

«پرهیز از سربار دیگران شدن»

«پرهیز از بی‌آبرویی»

«پرهیز از ضایع شدن افراد تحت تکفل»

همچنین:

«پرهیز از تباهی و بطالت»

«پرهیز از کاهلی و کسالت»

«پرهیز از بیکاری و فراغت»

برای توضیح این عناوین به بحث «وجوب تکسب تعبدی محض یا به مناطات مبیَّن» مراجعه کنید.

با توجه به این که خود تأمین زندگی، عبادت واجبی است، ترک کار و کاسبی، حتی با اشتغال به عبادت مستحب، شایسته نیست.

حکم بیکاری در صورت بی‌نیازی بدون درآمدزایی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۱/۱۹-۶:۱۴:۴۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۱/۱۹-۶:۱۵:۲۰
    • کد مطلب:21707
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 704

کسی که به اندازه نیازهای زندگیش تأمین است، آیا می‌تواند بیکار باشد؟

مثلا کسی ارث کلانی به او رسیده که برای زندگی تا آخر عمرش کافی است، آیا چنین کسی می‌تواند بیکار بنشیند؟

تردیدی نیست که بیکاری هرگز مطلوب نیست. این مطلب از چند زاویه در روایات مطرح شده است. به برخی از این زوایا توجه کنید:

«پرهیز از تباهی و بطالت»

«پرهیز از کاهلی و کسالت»

«پرهیز از بیکاری و فراغت»

علاوه بر این روایات «پرهیز از ضایع شدن ثروت» نیز جابگوی حکم این صورت است.

برای توضیح این عناوین به بحث «وجوب تکسب تعبدی محض یا به مناطات مبیَّن» مراجعه کنید.

حکم بیکاری در صورت بی‌نیازی همراه با درآمدزایی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۱/۱۹-۶:۱۶:۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21708
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 675

کسی که سرمایه‌اش را به مضاربه گذاشته یا با آن خانه خریده و آن را به اجاره داده، مسلما درآمدزایی دارد.

چنین شخصی آیا می‌تواند دست از کار بکشد و بیکار باشد؟

به سخن دیگر درآمدزایی بدون اشتغال چه حکمی دارد؟

پیش از این گذشت که این مطلب از چند زاویه در روایات مطرح شده است. به برخی از این زوایا توجه کنید:

«پرهیز از تباهی و بطالت»

«پرهیز از کاهلی و کسالت»

«پرهیز از بیکاری و فراغت»

برای توضیح این عناوین به بحث «وجوب تکسب تعبدی محض یا به مناطات مبیَّن» مراجعه کنید.

حکم اشتغال بدون درآمدزایی در صورت بی‌نیازی شخصی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۱/۱۹-۶:۲۰:۱۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21709
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 651

کسی که بیکار نیست، بلکه به کاری شایسته و بایسته اشتغال دارد، اما این اشتغال درآمدزایی ندارد. در این مورد این پرسش قابل طرح است که اشتغال بدون درآمدزایی چه حکمی دارد؟

موضوع این پرسش، دو امر است: ۱- بی‌نیاز شخص ۲- اشتغال به کاری که در آن کسب درآمد وجود ندارد.

این پرسش که در نقطه مقابل پرسش دوم قرار دارد، مهم‌ترین پرسش است.

بدیهی است که مقصود از اشتغال در این پرسش، اشتغال سودمند و مفید است و نه هر اشتغالی. به سخنی دیگر صحبت از اشتغال شایسته و بایسته است.

در پاسخ به این پرسش توجه به این نکته لازم است که طبق مفروض، ضروریات زندگی چنین شخصی تأمین است و زندگیش لنگ نیست.

پیش از این گفتیم که حکم کسب و کار، تعبدی محض نیست. بلکه معیارهای حکیمانه آن بیان شده است. از رو این بایسته است که تک تک معیارهای مطرح شده در روایات را مورد توجه قرار دهیم.

دو معیار کلی برای نیازمندی انسان، از جمله نیاز به کسب و کار، وجود دارد.

معیار کلی نخست «کسب ثروت برای آزمودن بشر» است.

با توجه به عمومیت معیار آزمایش و امتحان، این معیار در سرتاسر زندگی هر فردی وجود دارد، از جمله در مورد خود اشتغال نیز زمینه آزمایش و امتحان محفوظ است.

در نتیجه اشتغال بدون درآمدزایی، با این معیار تنافی ندارد.

معیار کلی دوم «پرهیز از تباهی و بطالت» است.

با توجه به فرض بحث یعنی اشتغال شایسته، جایی برای تباهی و بطالت باقی نمی‌ماند.

بر همین اساس دو معیار دیگر کسب و کار نیز یعنی «پرهیز از کاهلی و کسالت» و «پرهیز از بیکاری و فراغت» مصداق ندارد. چرا که چنین فردی اصلا و ابدا کاهل و بیکار نیست.

سه معیار دیگر کسب و کار عبارتند از: «پرهیز از سربار دیگران شدن»، «پرهیز از بی‌آبرویی» و «پرهیز از ضایع شدن افراد تحت تکفل».

این سه معیار کسب و کار نیز با توجه به تأمین زندگی شخص منتفی است.

دو معیار باقی می‌ماند: «پرهیز از ناتوانی از اهداف عقلانی و الهی» و «پرهیز از ضایع شدن ثروت».

اما در مورد عدم درآمدزایی اشتغال، باید توجه که در اسلام خود رشد اقتصادی موضوعیت ندارد. بلکه آن چه هدف است تأمین اهداف عقلانی و الهی است که مال وسیله رسیدن به آن است.

تردیدی نیست که تمامی اشتغالهای غیر درآمدزا که شایسته و بایسته هستند، دارای اهداف انسانی و الهی است.

بنا بر این در صورتی که زندگی فرد لنگ نباشد، اشتغال مفید و غیر درآمدزا، هرگز مشمول نکوهش‌های وارده در روایات کسب و کار نمی‌گردد.

و اگر به ماهیت چندین اشتغال‌هایی توجه شود، از جهات بسیاری دارای مطلوبیت عقلانی و شرعی است.

اگر مجموع روایات کسب و کار را با هم ببینیم، روشن خواهد شد که کسب و کار موضوعیتی ندارد، بلکه هدف و غرض نهایی همه آنها، رعایت معیارهایی است که در آنها بیان شده است.

مثلا اگر به کسی که زندگیش لنگ است گفته می‌شود برو تحصیل روزی کن، برای این است که سربار مردم نشود، برای این است که افراد تحت تکفلش ضایع نگردند، برای این است که آبرو و عزت اجتماعی او مخدوش نگردد و برای این است که…

و اگر به کسی که  زندگی او برپاست گفته می‌شود برو کار کن، برای این است که بیکاری و بطالت تباه کننده آدمی است، برای است که از خیرات دنیوی و اخروی باز نماند، برای این است که…

روح تمامی روایات کسب و کار یکی است و همه آنها به یک حقیقت نظر دارد. از این رو شایسته است که همه آنها تحت عنوان جامعی قرار گیرند.

عنوان جامعی که موضوع همه روایات در آن می‌گنجد، اشتغال شایسته و بایسته است، نه صرف طلب روزی و نه کسب و کار.

مصداق اشتغال شایسته و بایسته برای کسی که زندگیش لنگ است طلب روزی است.

مصداق اشتغال شایسته و بایسته برای کسی که زندگیش برپاست، در عمده‌ای از موارد، کسب ثروت است.

اما احیانا مصداق اشتغال شایسته و بایسته، کاری است انسانی و الهی که هیچ درآمدزایی هم ندارد.

ناگفته پیداست که ارزش کار شایسته و بایسته که درآمدزایی ندارد، حتی از جیب هم در آن هزینه می‌شود، در نزد خداوند و انسانهای خردمند با هیچ کسب و کاری قابل مقایسه نیست.

مثلا اگر کسی که به اندازه چرخاندن ضروریات زندگیش بی‌نیاز است، به جای رفاه بیشتر و…، عمرش را به سر و سامان دادن به زندگی ایتام و بیوه زنان سپری کند. اشتغال چنین شخصی، هم از منظر انسانی بسیار پسندیده و ستودنی است و هم از منظر الهی اجری بی‌پایان دارد.

به چند نمونه توجه کنید:

حج یکی از واجبات مهم الهی است. در اعصار گذشته که از وسایل حمل و نقل کنونی خبری نبود، حج از مناطق دور دست مثل خراسان قدیم یا حتی دورتر مانند هند و چین، یک سال و بیشتر از یک سال زمان می‌برد. کسی که عازم حج می‌شد، در غالب موارد امکان کسب و کار نداشت. اما روایات نکوهش کسب و کار هرگز شامل چنین فردی نمی‌گردد.

همچنین معالجه بیماری‌های صعب العلاج احیانا ماه‌ها و سال‌ها طول می‌کشد و در غالب موارد امکان کسب و کار ندارد. اما روایات نکوهش کسب و کار هرگز شامل چنین فردی نمی‌گردد.

همچنین پرداختن به حل و فصل گرفتاری‌های مؤمنین، ارزش معنوی فوق العاده‌ای دارد و ثواب آن بسیار فراوان است. در برخی از موارد با پرداختن به این امور امکان کسب و کار وجود ندارد. اما روایات نکوهش کسب و کار هرگز شامل چنین فردی نمی‌گردد.

همچنین تحصیل برخی از فنون و علوم، زمانی طولانی می‌طلبد. مانند برخی از فوق تخصص‌های پزشکی و روانپزشکی که بیش از ده سال زمان می‌برد. در برخی از موارد با پرداختن به تحصیل امکان کسب و کار وجود ندارد. اما روایات نکوهش کسب و کار هرگز شامل چنین فردی نمی‌گردد.

همچنین برخی از تحقیقات علمی، زمانی بس طولانی می‌طلبد. در غالب موارد با پرداختن به تحقیق، امکان کسب و کار وجود ندارد. اما روایات نکوهش کسب و کار هرگز شامل چنین فردی نمی‌گردد.

و…

بنا بر این در نگاه کلان، معیار عام، نه طلب روزی است و نه کسب مال. بلکه معیار نهایی و جامع، داشتن کار و اشتغالی شایسته و بایسته است.

هر چند اشتغال شایسته و بایسته، شامل طلب روزی و کسب می‌گردد، اما منحصر به این دو نیست. بلکه دائره آن بسیار گسترده‌تر است.

حکم اشتغال بدون درآمدزایی در صورت بی‌نیازی تبرعی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۱/۲۵-۶:۱:۲۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21710
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 730

پیش از این، این پرسش را مطرح کردیم که اشتغال شایسته و بایسته، بدون درآمدزایی چه حکمی دارد؟

روشن شد کسی که به اندازه چرخاندن ضروریات زندگیش بی‌نیاز است، اگر از منافع شخصی چشم پوشی کرده و به کاری سودمند، اما غیر درآمدزا مشغول شود، نزد خداوند و انسانهای خردمند بسیار ستودنی است. چرا که معیار نهایی و جامع، داشتن اشتغال شایسته و بایسته است و نه کسب.

در این بخش سخن سر این مطلب است که کسی که به اندازه گذران زندگیش ندارد، آیا می‌تواند به کارهای شایسته و بایسته اشتغال داشته باشد؟

پیش از این گذشت:

در تمامی مواردی که اجرت در مقابل کاری پرداخت نمی‌شود، تعبیر منبع مالی رایگان را به کار می‌بریم، خواه عنوان تبرعی بر آن صدق کند یا خیر.

آن چه مهم است این است که اگر زندگی کسی از منابع مالی این چنینی تأمین گردد، آیا می‌توان گفت چنین شخصی نیازمند است و در گذران زندگی لنگ است؟!

به سخن دیگر موضوع صدقه واجب، فقیر و نیازمند است. آیا به کسی که با منابع مالی رایگان تأمین می‌گردد می‌توان صدقه داد یا خیر؟

ظاهر امر این است که چنین شخصی دیگر نیازمند نیست بنا بر این نمی‌توان احکام فقیر و نیازمند را بر آن بار نمود.

برخی از تکالیف مانند نماز در هیچ شرایطی نباید ترک شوند. برخی دیگر مانند حج تنها در شرایط خاصی باید انجام شوند.

اگر کسب و کار مانند نماز باشد، در هیچ شرایط قابل ترک نیست، حتی اگر منابع رایگانی برای تأمین زندگی وجود داشته باشد.

اما اگر تکلیف به کسب کار، دائر مدار مناطهای بیان شده باشد، باید بررسی کرد که آیا آن مناطها در شرایطی که حداقل زندگی تأمین است، جاری است یا خیر؟

در شاخه «حکم اشتغال بدون درآمدزایی در صورت بی‌نیازی شخصی» روشن شد که مناط جامع و نهایی داشتن اشتغال شایسته و بایسته است و بقیه مناطها از مصادیق آن است.

آن چه مهم است این است که باید دید در هر شرایطی کار شایسته و بایسته چیست.

در نتیجه:

۱- اگر کار شایسته و بایسته بر زمین مانده باشد (اعم از واجب عینی و کفائی و…)

۲- منابع مالی رایگانی هم وجود داشته باشد که زندگی را تأمین کند

مسلما باید کارهای زمین مانده را انجام داد.

ممکن است روایت زیر شاهد بر این مطلب باشد:

عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، قَالَ: أَرْسَلَنِي أَبُو الْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْوَازَارِينَ، قُلْتُ: لَيْسَ يُعْرَفُ الْوَازَارِينُ. قَالَ: الْوازارين الَّذِي يَشْتَرِي غُدَدَ اللَّحْمِ. قُلْتُ: قَدْ عَرَفْتُهُ. قَالَ: أَ تَعْرِفُ فِيهِ زُقَاقاً يُبَاعُ فِيهِ الْجَوَارِي؟ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: فَإِنَّ عَلَى بَابِ الزُّقَاقِ شَيْخٌ يَقْعُدُ عَلَى ظَهْرِ الطَّرِيقِ، بَيْنَ يَدَيْهِ طَبَقٌ فِيهِ نَبْعٌ، يَبِيعُهُ بِنَفْسِهِ لِلصِّبْيَانِ بِفَلْسٍ فَلْسٍ، فَائْتِهِ وَ أَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ، وَ أَعْطِهِ هَذِهِ الثَّمَانِيَةَ عَشَرَ دِرْهَماً، وَ قُلْ لَهُ: يَقُولُ لَكَ أَبُو الْحَسَنِ: انْتَفِعْ بِهَذِهِ الدَّرَاهِمِ، فَإِنَّهَا تَكْفِيكَ حَتَّى تَمُوتَ. قَالَ: فَأَتَيْتُ الْمَوْضِعَ، فَطَلَبْتُ الرَّجُلَ فَلَمْ أَجِدْهُ فِي مَوْضِعِهِ، فَسَأَلْتُ عَنْهُ، فَقَالُوا: هَذِهِ السَّاعَةَ يَجِي‏ءُ، فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ جَاءَ فَقُلْتُ: فُلَانٌ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ، وَ هَذِهِ الدَّنَانِيرُ خُذْهَا، فَإِنَّهَا تَكْفِيكَ حَتَّى تَمُوتَ. فَبَكَى الشَّيْخُ، فَقُلْتُ لَهُ: مَا يُبْكِيكَ؟ قَالَ: وَ لِمَ لَا أَبْكِي وَ قَدْ نَعَيْتَ إِلَيَّ نَفْسِي؟! فَقُلْتُ: مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لَكَ مِمَّا أَنْتَ فِيهِ. قَالَ: مَنْ أَنْتَ؟ قُلْتُ: أَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ. قَالَ: وَ اللَّهِ، مَا كَذَبَنِي، قَالَ لِي سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ: أَنَا بَاعِثٌ إِلَيْكَ مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ بِرِسَالَتِي. فَقُلْتُ: وَ مَنْ أَنْتَ، لَا أَعْرِفُكَ مِنْ إِخْوَانِي؟ قَالَ: أَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ. قُلْتُ: وَ أَيْنَ الْمَنْزِلُ؟ قَالَ: فِي سِكَّةِ الْبَرْبَرِ، عِنْدَ دَارِ أَبِي دَاوُدَ، وَ أَنَا مَعْرُوفٌ فِي مَنْزِلِي، إِذَا سَأَلْتَ عَنِّي هُنَاكَ. قَالَ: فَلَبِثْتُ عِشْرِينَ لَيْلَةً وَ سَأَلْتُ عَنْهُ، فَخُبِّرْتُ أَنَّهُ شَاكٌّ مُنْذُ أَيَّامٍ، فَأَتَيْتُ‏ الْمَوْضِعَ الَّذِي وَصَفَ، فَإِذَا الرَّجُلُ فِي حَدِّ الْمَوْتِ، فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَأَثْبَتَنِي، فَقُلْتُ لَهُ: أَوْصِنِي بِمَا أَحْبَبْتَ، أِنْفِذُهُ مِنْ مَالِي. قَالَ: يَا عَلِيُّ، لَسْتُ أُخَلِّفُ إِلَّا ابْنَتِي، وَ هَذِهِ الدُّوَيْرَةُ، فَإِذَا أَنَا مِتُّ فَزَوِّجْ ابْنَتِي مِمَّنْ أَحْبَبْتَ مِنْ إِخْوَانِكَ، وَ لَا تُزَوِّجْهَا إِلَّا مِنْ رَجُلٍ يَدِينُ اللَّهَ بِدِينِكَ، فَإِذَا فَعَلْتَ، فَبِعْ دَارِي وَ احْمِلْ ثَمَنَهَا إِلَى أَبِي الْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، وَ لِتَشْهَدَ لِي بِالْوَصِيَّةِ، وَ لَا يَلِي أَحَدٌ غُسْلِي غَيْرُكَ حَتَّى تُدْخِلَنِي قَبْرِي. فَفَعَلْتُ جَمِيعَ مَا أَوْصَانِي بِهِ، وَ زَوَّجْتُ ابْنَتَهُ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا لَهُ دِينٌ، وَ بِعْتُ دَارَهُ، وَ حَمَلْتُ الثَّمَنَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، وَ أَخْبَرْتُهُ بِجَمِيعِ مَا أَوْصَانِي بِهِ. فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): رَحِمَهُ اللَّهُ، قَدْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا، وَ كَانَ لَا يُعْرَفُ.

علی بن ابی حمزه می‌گوید امام کاظم علیه السلام مرا به سوی مردی از اهل وازارین فرستاد. به حضرت گفتم وازارین شناخته شده نیست. حضرت فرمود وازارین کسی است که غده‌های گوشت را می‌فروشد. گفتم دقیقا شناختم (کجاست). حضرت فرمود در آن جا کوچه‌ای که کنیزان فروخته می‌شود می‌شناسی؟ گفتم آری فرمود بر در آن کوچه پیرمردی است که بر سر راه نشسته و در مقابلش طبقی است که در آن نبع (چوب نوعی درخت) است. آن چوب را خودش شخصا اندک اندک به بچه‌ها می‌فروشد. پس نزد او برو و او را از جانب من سلام برسان و این هیجده درهم را به او ده و به او بگو ابوالحسن به تو می‌گوید به این درهم‌ها آن چه لازم داری تهیه کن (با این درهم‌ها نیازت را برطرف ساز) پس به درستی که تا وقتی که بمیری برایت بس است.

پس من به همان مکان آمدم و آن مرد را جستجو کردم و در جایش نیافتم، درباره او پرسش کردم گفتند همین وقت می‌آید. چیزی صبر نکردم که آمد. پس به او گفتم فلانی به تو سلام می‌رساند و این دینارها را بگیر، پس اینها تا هنگامی که بمیری تو را کفایت می‌کند. پیرمرد گریست. به او گفتم چه چیزی تو را به گریه درآورد؟ گفت چرا گریه نکنم در حالی که خبر مرگم را به من دادی؟! پس به او گفتم آن چه نزد خداست برای تو بهتر است از آن چه تو در آن هستی. پرسید تو کیستی گفتم من علی بن ابی حمزه هستم گفت سوگند به خدا که به من دروغ نگفت آقا و ارباب من. به من گفت من همراه علی بن ابی حمزه پیامی به سوی تو می‌فرستم.

پس من از او پرسیدم تو کی هستی؟ تو را از برادرانم نمی‌شناسم. گفت من عبدالله بن صالح هستم. پرسیدم منزل کجاست؟ گفت در خیابان بربر، نزدیک خانه ابی داود، و من در محل سکونتم شناخته شده هستم زمانی که آن جا از (خانه) من بپرسی (تو را راهنمایی می‌کنند).

پس بیست شب صبر کردم و (پس از آن سراغ او رفتم و از خانه‌اش) پرسیدم و خبر داده شدم که او چند روزی است مریض است. پس به مکانی که توصیف کرده بود رفتم، ناگهان او را در حال مرگ دیدم. بر او سلام کردم، مرا شناخت. پس به او گفتم به هر چه می‌خواهی وصیت نما که من از مال خودم آن را انجام خواهم داد. گفت ای علی چیزی جز دخترم و این خانه کوچک از خودم باقی نمی‌گذارم. پس زمانی که من مردم، دختر را شوهر بده به کسی از برادرانت که می‌پسندی، و شوهر نده مگر به مردی که به دین تو خدا را می‌پرستد. پس از این که چنین کردی، خانه‌ام را بفروش و پول آن را نزد امام کاظم علیه السلام ببر و شهادت ده به وصیت من و کسی غیر خودت مرا غسل ندهد، تا این که مرا داخل قبرم گذاری.

پس من تمام آن چه که به من وصیت کرده بود انجام دادم و دخترش را به مردی از اصحاب ما که دیندار بود شوهر دادم و خانه‌اش را فروختم و قیمت آن را نزد امام کاظم بردم و به تمامی آن چه که به من وصیت کردم بود به آن حضرت خبر دادم. پس امام علیه السلام فرمود خداوند رحمتش کند واقعا که از شیعیان ما بود و شناخته شده نبود.

شاهد در این روایت این مطلب است که امام علیه السلام با تأمین زندگی چند روزه عبدالله بن صالح و هشدار پایان پافتن عمرش، او را به آمادگی برای سفر آخرت تشویق نمود.

ممکن است سهم عاملین زکات (کسانی که متکفل جمع آوری زکات و رساندن آن به موارد مصرف زکات هستند) نیز شاهد بر این مطلب باشند.

توضیح این که یکی از سهامی که زکات در آن مصرف می‌شود سهم عاملین بر زکات است. به یک آیه از قرآن توجه کنید:

صدقات، تنها به تهيدستان و بينوايان و متصديّان [گردآورى و پخش‏] آن، و كسانى كه دلشان به دست آورده مى‏شود، و در [راه آزادى‏] بردگان، و وامداران، و در راه خدا، و به در راه مانده، اختصاص دارد. [اين‏] به عنوان فريضه از جانب خداست، و خدا داناى حكيم است.[1]

مسئولیت متصدیان زکات در این روایت بیان شده است:

متصدیان زکات آنها تلاش‌گران و تحصیل کنندگان در گرفتن و گردآوری و نگهداری زکات هستند تا زمانی که زکات را به کسی که آن را میان اهلش تقسیم می‌کند برسانند.[2]

روشن است که احیانا متصدیان زکات فرصتی برای کسب و کار پیدا نمی‌کنند و زندگی آنها تأمین نمی‌گردد. از این رو مأموران زکات به مقداری که زندگی روز مره آنان به شکل عادی گذران شود از زکات سهم دارند. به روایتی در این زمینه توجه کنید:

سپس والی مال زکات را می‌گیرد و بر هشت سهم در آن جهتی که خداوند معین کرده مصرف می‌کند… هشت سهم را در موارد (مشخص شده) آنها، بین‌شان تقسیم می‌کند به اندازه‌ای که بدون سختی و فشار در مدت یک سال‌شان بی‌نیاز گردند.[3]

گردآوری زکات کاری بایسته و زمین مانده است. خداوند برای این گروه سهمی در خود زکات قرار داده است تا این کار بر زمین نماند. روشن است که این افراد دارای اشتغال ضروری هستند، اما در حین این مأموریت، تکلیف به کسب و کار ندارند.

همچنین ممکن است برخی از مناصب حکومتی و قضائی و اجرائی نیز مصداق این مطلب باشند. به چند مورد در این زمینه توجه کنید:

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: گریزی نیست از (تعیین کسی برای) امارت و (اختصاص مخارج و) روزی برای امیر، و گریزی نیست از (تعیین) عریف (و کسی برای شناسایی مردم) و (اختصاص مخارج و) روزی برای عریف، و گریزی نیست از (تعیین) حسابدار و (اختصاص مخارج و) روزی برای حسابدار، و گریزی نیست از (تعیین) قاضی و (اختصاص مخارج و) روزی برای قاضی، و امیرالمؤمنین علیه السلام خوش نداشتند که مخارج قاضی بر عهده مردمی باشد که قاضی برای آنها قضاوت می‌کند و لکن مخارج قاضی از بیت المال (باید تأمین گردد).[4]

علاوه بر این که مخارج قاضی از بیت المال تأمین می‌گردد، بار مالی خطاهای قاضی نیز بر بیت المال است.

امیرالمؤمنین علیه السلام قضاوت (و حکم) فرمود که آن چه قضات در مورد (کشتن و هدر رفتن) خون و قطع (اعضاء در اجرای حد بر مردم) اشتباه می‌کند بر عهده بیت المال است.[5]

یکی از کارهایی که باید از بیت المال تأمین شود منصب اذان‌گویی است.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: از مال حرام مزد اذان‌گو است، یعنی زمانی که مردم او را برای این که برای آنها اذان بگوید اجیر کنند. و فرمود اشکالی نیست که از بیت المال (حقوقی) برای او داده شود.[6]

یکی از کارهایی که باید از بیت المال تأمین شود تعطیل نشدن حج و زیارت مدینه است.

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مردم حج را رها کنند البته که بر والی لازم است آنها را بر انجام حج و اقامت در نزد کعبه اجبار کند و اگر مردم زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله را رها کنند البته که بر والی لازم است آنها را بر زیارت پیامبر و اقامت نزد قبر آن حضرت اجبار کند. اگر مردم مالی برای این کار نداشتند باید والی از بیت المال هزینه آنها را پرداخت نماید.[7]

همه موارد یاد شده شاهد بر این است که اگر کار شایسته و بایسته‌ای بر زمین مانده باشد، لازم است به آن پرداخته شود.

مسلما در بسیاری از موارد، اشتغال به امور یاد شده با کسب و کار ممکن نیست. از سویی هم زندگی باید گذران شود. از این رو در این موارد هزینه زندگی به شکل رایگان از بیت المال تأمین می‌گردد.

روشن شد که حکم اشتغال بدون درآمدزایی در دو صورت یکسان است. هم در صورتی که خود شخص بی‌نیاز باشد و هم در صورتی که شخص بی‌نیاز نباشد، اما با منابع مالی رایگان زندگیش تأمین گردد، در هر دو صورت، حکم کسب و کار نمی‌تواند جلو اشتغال به کار بایسته را بگیرد.

در نتیجه وجود منابع مالی تبرعی و رایگان، به منزله بی‌نیازی شخص است.

پیش از این گفتیم که دامنه منابع مالی رایگان گسترده است، شامل وقف و نذر و احسان خیّرین و… می‌گردد.

بنا بر این اشتغال بدون درآمدزایی و ترک کسب و کار، در تمامی موارد یاد شده هیچ مشکلی ندارد. گذشته از این که برخی از اشتغالات ضروری و غیر قابل ترک است.

 

[1]- إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ فَريضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (توبه60)

[2]- وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها  هُمُ السُّعَاةُ وَ الْجُبَاةُ فِي أَخْذِهَا وَ جَمْعِهَا وَ حِفْظِهَا حَتَّى يُؤَدُّوهَا إِلَى مَنْ يَقْسِمُهَا

[3]- فَأَخَذَهُ الْوَالِي، فَوَجَّهَهُ فِي الْجِهَةِ الَّتِي و جَّهَهَا اللَّهُ عَلى‏ ثَمَانِيَةِ أَسْهُمٍ: لِلْفُقَراءِ، وَ الْمَساكِينِ‏، وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها، وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ، وَ فِي الرِّقابِ، وَ الْغارِمِينَ، وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، وَ ابْنِ السَّبِيلِ‏؛ ثَمَانِيَةَ أَسْهُمٍ يَقْسِمُ بَيْنَهُمْ فِي مَوَاضِعِهِمْ بِقَدْرِ مَا يَسْتَغْنُونَ بِهِ فِي سَنَتِهِمْ بِلَا ضِيقٍ وَ لَاتَقْتِير

[4]- وَ عَنْ عَلِيٍّ ص أَنَّهُ قَالَ: لَا بُدَّ مِنْ إِمَارَةٍ وَ رِزْقٍ لِلْأَمِيرِ وَ لَا بُدَّ مِنْ عَرِيفٍ وَ رِزْقٍ لِلْعَرِيفِ وَ لَا بُدَّ مِنْ حَاسِبٍ وَ رِزْقٍ لِلْحَاسِبِ وَ لَا بُدَّ مِنْ قَاضٍ وَ رِزْقٍ لِلْقَاضِي وَ كَرِهَ أَنْ يَكُونَ رِزْقُ الْقَاضِي عَلَى النَّاسِ الَّذِينَ يَقْضِي لَهُمْ وَ لَكِنْ مِنْ بَيْتِ‏ الْمَالِ‏.

[5]- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَضَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّ مَا أَخْطَأَتِ الْقُضَاةُ فِي دَمٍ أَوْ قَطْعٍ فَعَلَى بَيْتِ‏ مَالِ‏ الْمُسْلِمِينَ‏.

[6]- عَنْ عَلِيٍّ ص أَنَّهُ قَالَ: مِنَ السُّحْتِ أَجْرُ الْمُؤَذِّنِ يَعْنِي إِذَا اسْتَأْجَرَهُ الْقَوْمُ يُؤَذِّنُ لَهُمْ وَ قَالَ لَا بَأْسَ أَنْ يُجْرَى عَلَيْهِ مِنْ بَيْتِ‏ الْمَالِ‏.

[7]- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ أَنَّ النَّاسَ تَرَكُوا الْحَجَّ لَكَانَ عَلَى الْوَالِي أَنْ يُجْبِرَهُمْ عَلَى ذَلِكَ وَ عَلَى الْمُقَامِ عِنْدَهُ وَ لَوْ تَرَكُوا زِيَارَةَ النَّبِيِّ ص لَكَانَ عَلَى الْوَالِي أَنْ يُجْبِرَهُمْ عَلَى ذَلِكَ وَ عَلَى الْمُقَامِ عِنْدَهُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ أَمْوَالٌ أَنْفَقَ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ.

حکم اشتغال بدون درآمدزایی در صورت نیازمندی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۱/۲۵-۶:۱:۳۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21711
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 791

با چند صورت از تکلیف کسب و کار آشنا شدیم.

مشکل‌ترین صورت  جایی است که کاری بر زمین مانده است، اما نه زندگی فرد تأمین است و نه منابع مالی رایگانی در اختیار اوست، در این صورت چه باید کرد؟

پیش از این گفتیم احکام دو گونه هستند: احکام مطلق و عام و احکام مشروط.

حکم طلب روزی از کدامیک از این اقسام است؟

ظاهر بسیاری از روایات این است که حکم طلب روزی قید و شرطی ندارد، بلکه در همه حالات باید طلب روزی کرد.

پیش از این روایاتی گذشت که اطلاق حکم کسب و کار را تقویت می‌کرد. توجه شما را به چند روایت دیگر جلب می‌کنیم.

طلب روزی حلال بر هر مرد و زن مسلمان فریضه است.[1]

طلب کسب (و کار) فریضه‌ی بعد از فریضه (نماز) است.[2]

در برخی از روایات تصریح شده است که حکم کسب و کار مشروط به فقر نیست، بلکه حتی در حال غنا نیز باید کار کرد.

امیرالمؤمنین علیه السلام پیوسته به اصحابش سفارش می‌فرمود: شما را سفارش می‌کنم به… کسب روزی در حالت فقر و بی‌نیازی.[3]

اگر شخصی در طلب روزی راه به جایی نبرد، باز هم خانه نشینی ممنوع است.

من خودم را این چنین می‌یابم که دشمن دارم مردی را که (وقتی درِ همه‌ی) کسب و کارها بر او بسته می‌شود به پشت می‌خوابد و می‌گوید خداوندا مرا روزی ده (به همین بسنده می‌کند) و پخش شدن در زمین و طلب از فضل خدا را رها می‌کند. در حالی که مورچه از لانه‌اش خارج می‌شود و روزیش را طلب می‌کند.[4]

آیا این چنین می‌بینی که مردی داخل خانه‌اش شود و در آن را ببندد آیا چیزی از آسمان بر او نازل می‌شود؟![5]

زمانی که زندگی یکی از شما سخت شد پس باید (برای طلب روزی از خانه) خارج شود و خودش و خانواده‌اش را غصه‌دار نسازد.[6]

اهمیت طلب روزی آن چنان است که حتی در شرایط بسیار حساس نیز حکم آن برداشته نمی‌شود. به چند نمونه توجه کنید:

اگر دیدی دو صف (از لشگر) در مقابل هم قرار گرفتند (و کاملا در شرف جنگ قرار گرفتی) در چنین روزی طلب روزی را رها مکن.[7]

اگر گمان پیدا کردی یا به تو خبر رسید که امر فرج در فردا خواهد بود هرگز طلب روزی را رها مکن و اگر بتوانی که سربار نباشی چنین کن.[8]

در اهمیت فوق العاده کسب و کار تردیدی نیست. اما آن چه که باید درنگ شود، اطلاق این تکلیف در همه شرایط است.

برجسته‌ترین نقطه اطلاق آن نیز صورتی است که شخص در گذران زندگیش لنگ است. آیا در این صورت امکان این وجود دارد که طلب روزی را ترک کند؟

البته روشن است که ترک کسب روزی، به معنای ترک کار و بیکاری نیست.

و صد البته هم روشن است که کاری که به آن مشغول است کاری شایسته و بایسته است.

و هزار البته هم روشن است که این کار شایسته و بایسته نسبت به کسب و کار اولویت و ضرورت دارد.

آیا در چنین صورتی می‌تواند تأمین زندگیش را رها کرده به کار شایسته بایسته بپردازد؟

یک بار دیگر بر دو روایت اخیر درنگ می‌کنیم تا بتوانیم درایت بیشتری از آنها داشته باشیم.

هر دو روایت در چند نقطه اشتراک دارند:

موضوع هر دو روایت، وجود فرصتی اندک برای طلب روزی است.

این فرصت اندک، در آستانه دو امر فوق العاده حساس است: جنگ و ظهور امام زمان علیه السلام.

با حفظ چنین موضوعی، حکم طلب روزی، همچنان که پیش از این جاری بوده، باید ادامه پیدا کند.

اینک این پرسش قابل طرح است که اگر از آستانه این دو امر مهم گذشتیم و جنگ آغاز شد و یا این که ظهور امام زمان علیه السلام تحقق یافت، در این صورت تکلیف چیست؟

همچنان باید به کسب روزی ادامه داد؟ یا این که باید دست از کسب روزی کشید و به کار جنگ و یاری امام زمان علیه السلام پرداخت؟!

خود روایت حکم را روشن ساخته است، زیرا موضوع روایت وجود فرصت اندک بود، اما با فرا رسیدن جنگ و ظهور، دیگر فرصتی، هر چند اندک، برای کسب روزی وجود ندارد که به آن پرداخته شود.

به سخن دیگر این دو روایت بیانگر این است که در هیچ فرصتی، ولو اندک، نباید از طلب روزی غافل شد. بنا بر این موضوع مفروض وجود فرصت است.

اما با رفتن فرصت، هرگز نوبت به کسب و کار نمی‌رسد.

آن چه فرصت را منتفی کرده است دو حادثه است یکی جنگ و دیگری ظهور.

در زمان جنگ تردیدی نیست که فرصت کسب و کار نیست و رو برگرداندن از جهاد برای طلب روزی هرگز روا نیست.

آیا در زمان جنگهای طولانی مانند جنگ تبوک و جنگ صفین که بیست ماه طول کشید جایی برای کسب و کار باقی می‌ماند؟!

در مورد ظهور امام زمان علیه السلام هم مسلما پس از تحقق این حادثه باید به یاری امام زمان علیه السلام پرداخت و صد البته در این شرایط پرداختن به کسب و کار گناهی بس بزرگ است.

به روایاتی در این زمینه توجه کنید:

قیامت بر پا نمی‌شود تا این که (امام زمان) قائم الحق قیام کند و این زمانی است که خداوند عز و جل به او اجازه دهد پس کسی که دنبال او رود نجات پیدا می‌کند و کسی که از او باز ماند هلاک می‌شود خدا را خدا را ای بندگان خدا پس (از ظهور) نزد مهدی بیایید هر چند (هیچ راهی برای رسیدن به او نداشته باشید مگر این که) چهار دست و پا بر روی برف به سوی او بروید. پس به راستی که او خلیفه خداوند عز و جل و خلیفه من است.[9]

امام باقر علیه السلام فرمود: ای اباجارود زمانی که فلک بچرخد و مردم بگویند (امام زمان علیه السلام) مرده است یا نابود شده است و (یا این که بگویند معلوم نیست) به کدام سرزمین رفته است و کسی که در جستجوی اوست (آن چنان ناامید گردد که بگوید) چگونه چنین چیزی می‌باشد در حالی که استخوانهای او پوسیده شده است. پس در این هنگام به ظهور او امیدوار شوید و زمانی که خبر ظهورش را شنیدید پس نزد او بروید هر چند (هیچ راهی برای رسیدن به او نداشته باشید مگر این که) چهار دست و پا بر روی برف به سوی او بروید.[10]

ابوبصیر می‌گوید امام صادق علیه السلام به من فرمود گریزی نیست از این که آتشی از آذربایجان (افروخته شود) که چیزی در مقابل آن توانایی مقاومت ندارد و هنگامی که چنین شد فرش خانه‌هایتان باشید و تا زمانی که ما به زمین نشسته‌ایم شما هم (قیام نکنید و) به زمین بنشینید. پس زمانی که حرکت کننده‌ی ما حرکت کرد شما برای رفتن به سوی او تلاش کنید هر چند (هیچ راهی برای رسیدن به او نداشته باشید مگر این که) چهار دست و پا به سوی او بروید. سوگند به خدا گویا او را می‌بینم که میان رکن و مقام با مردم بر (عمل) به کتاب جدید بیعت می‌کند و بر عرب شدید است و (حضرت در ادامه) فرمود وای بر طاغیان عرب از شری که واقعا نزدیک شده است.[11]

اینک روایات یاد شده را در کنار عبارت ببینید:

ان ظننت أو بلغك انّ هذا الأمر كائن فی غد فلا تدعنّ طلب الرزق (اگر گمان پیدا کردی یا به تو خبر رسید که امر فرج در فردا خواهد بود هرگز طلب روزی را رها مکن)

با این مقایسه روشن می‌شود که روایات کسب و کار بیشتر در مقام اهمیت فوق العاده آن است تا بیان اطلاق حکم کسب و کار که در هیچ شرایطی نشود آن را کنار گذاشت.

نتیجه این می‌گردد که تکلیف به طلب روزی مشروط است به این که تکلیف مهم‌تری وجود نداشته باشد که فرصت طلب روزی را از بین ببرد.

اما نسبت به تأمین زندگی اگر منابع رایگانی بود که روشن است (شاخه قبلی) و در غیر این صورت باید به هر راهی است به تکلیف اهم عمل نمود.

 

[1]- النّبی «ص»: طلب الحلال فریضة على كلّ مسلم و مسلمة.

[2]- عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طَلَبُ الْكَسْبِ فَرِيضَةٌ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ.

[3]- وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يُوصِي أَصْحَابَهُ يَقُولُ أُوصِيكُمْ بِالْخَشْيَةِ مِنَ اللَّهِ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ الْعَدْلِ فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ وَ الِاكْتِسَابِ فِي الْفَقْرِ وَ الْغِنَى

[4]- قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنِّي أَجِدُنِي أَمْقُتُ الرَّجُلَ يَتَعَذَّرُ عَلَيْهِ الْمَكَاسِبُ فَيَسْتَلْقِي عَلَى قَفَاهُ وَ يَقُولُ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي وَ يَدَعُ أَنْ يَنْتَشِرَ فِي الْأَرْضِ وَ يَلْتَمِسَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ الذَّرَّةُ تَخْرُجُ مِنْ جُحْرِهَا تَلْتَمِسُ رِزْقَهَا.

[5]- عن عمر بن یزید قال قال أبو عبد اللّه علیه السلام: أ رأیت لو انّ رجلًا دخل بیته و أغلق بابه أ كان یسقط علیه شی‏ء من السماء.

[6]- عن السكونى عن جعفر عن أبیه علیهما السلام قال قال رسول اللَّه صلّى اللّه علیه و آله: إذا أعسر أحدكم فلیخرج و لا یغمّ نفسه و أهله.

[7]- قال أبو عبد اللّه علیه السلام یا هشام إن رأیت الصّفین قد التقیا فلا تدع طلب الرزق فی ذلك الیوم.

[8]- شهاب بن عبد ربّه قال: قال لی أبو عبد اللّه علیه السلام ان ظننت أو بلغك انّ هذا الأمر كائن فی غد فلا تدعنّ طلب الرزق و ان استطعت أن لا تكون كَلّاً فافعل

[9]- لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُ الْحَقِّ، وَ ذَلِكَ حِينَ يَأْذَنُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) لَهُ؛ فَمَنْ تَبِعَهُ نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَكَ،- اللَّهَ، اللَّهَ، عِبَادَ اللَّهِ، فَأْتُوهُ وَ لَوْ حَبْواً عَلَى الثَّلْجِ، فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ خَلِيفَتِي.

[10]- عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ لِي‏ يَا أَبَا الْجَارُودِ إِذَا دَارَ الْفَلَكُ وَ قَالُوا مَاتَ أَوْ هَلَكَ وَ بِأَيِّ وَادٍ سَلَكَ وَ قَالَ الطَّالِبُ لَهُ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ وَ قَدْ بَلِيَتْ عِظَامُهُ فَعِنْدَ ذَلِكَ فَارْتَجُوهُ وَ إِذَا سَمِعْتُمْ بِهِ فَأْتُوهُ وَ لَوْ حَبْواً عَلَى الثَّلْجِ.

[11]- عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّهُ قَالَ لِي أَبِي ع‏ لَا بُدَّ لِنَارٍ مِنْ آذَرْبِيجَانَ لَا يَقُومُ لَهَا شَيْ‏ءٌ وَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَكُونُوا أَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ وَ أَلْبِدُوا مَا أَلْبَدْنَا فَإِذَا تَحَرَّكَ مُتَحَرِّكُنَا فَاسْعَوْا إِلَيْهِ وَ لَوْ حَبْواً وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يُبَايِعُ النَّاسَ عَلَى كِتَابٍ جَدِيدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِيدٌ وَ قَالَ وَيْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ.

عصاره و جمع بندی حکم کسب و کار

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۲/۰۴-۶:۹:۵۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21712
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 924

با روایات کسب و کار آشنا شدیم. روشن شد که همه روایات به زبان واحدی وارد نشده است. بلکه به اقتضای موضوعات مختلف از علل مختلف برای ضرورت کسب و کار سخن گفته شده است.

بر همین اساس پیش از این پرسش مهمی را مطرح کردیم که «موضوع جامع روایات رزق و روزی چیست؟ طلب روزی، یا طلب مال و یا کار و اشتغال؟ کدامیک؟»

این مهم را در قالب سه پرسش زیر پی‌گیری کردیم:

۱- بیکاری با درماندگی در گذران زندگی، چه حکمی دارد؟

۲- درآمدزایی بدون اشتغال، چه حکمی دارد؟

۳- اشتغال بدون درآمدزایی، چه حکمی دارد؟

ناگفته پیداست در صورت نیازمندی، بیکاری به هیچ وجه شایسته نیست.

در صورت بی‌نیازی نیز بیکاری ممنوع است. زیرا روایاتی فراوانی وارد شده است که به «پرهیز از تباهی و بطالت»، «پرهیز از کاهلی و کسالت»، «پرهیز از بیکاری و فراغت» و «پرهیز از ضایع شدن ثروت» فرمان می‌دهد.

اگر سرمایه شخص، درآمدزایی داشته باشد، بیکاری در این صورت هر چند مصداق ضایع شدن ثروت نیست، اما به دلیل تطبیق سایر عناوین یاد شده بر مورد، باز هم بیکاری ممنوع است.

پس بی‌کاری به شکل مطلق روا نیست و فرد باید مشغول به کاری باشد.

در ادامه به اشتغال به کاری جز طلب روزی و ثروت پرداختیم.

البته در مباحث گذشته روشن شد که اشتغال به عبادت به معنی رایج آن، نیز عبادتی نکوهیده است. بنا بر این مقصود از اشتغال، اشتغالی شایسته و بایسته است.

روشن شد که اگر زندگی فردی از منابع شخصی خود او تأمین باشد، می‌تواند دست از طلب روزی و ثروت برداشته و به کار شایسته‌ی دیگری بپردازد. اشتغال به کار شایسته، در صورت بی‌نیازی شخصی با روایات کسب و کار هیچ منافاتی ندارد.

بدیهی است که در صورتی که کاری شایسته یا بایسته، بر زمین مانده باشد، صرف نظر کردن از درآمدزایی شخصی و اشتغال به چنین کاری نوعی ایثار و از خود گذشتگی است و نه تنها جایز است، بلکه بسیار پسندیده نیز می‌باشد.

رسیدگی به کار شایسته و بایسته و ترک کسب مال، منحصر به بی‌نیازی شخصی نیست، بلکه اگر زندگی فرد از منابع رایگان قابل تأمین باشد، باز هم به اقتضای اولویت می‌توان به کارهای بر زمین مانده اشتغال داشت و دست از طلب روزی کشید.

البته تنها شرطی در مورد مصرف منابع رایگان وجود دارد، حفظ عزت و آبروی مؤمن است.

بسیاری از کارهای اجتماعی در این گروه جای می‌گیرند، مانند مأمور زکات، قاضی، جهادگران و….

آخرین شاخه مورد بحث، اشتغال به کارهای اولویتدار و ترک کسب رزوی در عین نیازمندی است.

روشن شد که اگر کاری مهم‌تر از تأمین زندگی شخصی باشد، اشتغال به چنین کاری با تحمل مشکلات زندگی، بالاترین از خود گذشتی و ایثار است و تنها از جوانمردان سر می‌زند.

این شاخه نمونه‌های فراوانی دارد. از جمله:

کسی که در عین لنگی زندگی زن و بچه به جهاد در راه خدا اعزام می‌شود.

کسی که با کوتاهی همه مردم در امر کفن و دفن مؤمنین پیش قدم است.

کسی که به جای رفاه زندگی خود به ایتام و درماندگان رسیدگی می‌کند.

کسی که حکم آیه نَفْر را در کوچ برای تفقه به دوش می‌کشد.

و…

نتیجه این شد که معیار نهایی در بحث روایات کسب و کار، اشتغال بایسته است و نه طلب روزی و ثروت.

طلب رزق و روزی ظاهری مقدمه‌ای برای رزق و روزی حقیقی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۲/۰۴-۷:۲۲:۳۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21713
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 791

با بسیاری از روایات رزق و روزی جسم آشنا شدیم. دیدیم که طلب روزی جسم امری است که مؤکدا تحت تکلیف رفته است.

این تکلیف الهی علاوه بر عقلانیت کلی آن، علل بسیار متفاوتی هم دارد که در مباحث پیشین با برخی از آنها آشنا شدیم.

اما در سرتاسر روایات رزق و روزی جسم نکات مهمی به خوبی مشهود است. از جمله آنها:

۱- تضاد دنیا و آخرت

۲- ستایش زهد و بسنده کردن به دنیای حداقلی

۳- نکوهش شدید حرص بر دنیا

۴- تأکید بر طلب جمیل

۵- ابزاریت دنیا برای آخرت

۶- اولویت دادن آخرت بر دنیا

۷- تضمین رزق ظاهری و تأکید بر طلب رزق حقیقی

۸- بسیاری از علل تکلیف به روزی مقدمه‌ای است برای به دست آوردن کمال حقیقی. مانند کسب مال وسیله آزمایش و امتحان، کسب مال وسیله اشتغال، کسب مال دشمن تنبلی و کاهلی، کسب مال وسیله استقلال و بی‌نیازی، کسب مال برای شخصیت اجتماعی، کسب مال برای اصلاح زندگی زن و فرزند و کسب مال برای رشد اقتصادی.

۹- اما برخی دیگر از علل تکلیف به روزی ظاهری، به خوبی نشان می‌دهد که هدف از کسب رزق و روزی ظاهری به دست آوردن معیارهای روزی حقیقی است. مانند کسب مال برای حفظ دین، کسب مال برای صله رحم و کسب ثروت برای نیکوکاری.

با تأمل در روایات «کسب ثروت حلال برترین و بیشترین عبادت» آشکار می‌شود که هدف از این تکلیف، عبادت به معنای اعم است.

با این نگرش اصلا طلب دنیا خودش مصداقی از طلب آخرت است. به دلیل اهمیت این مطلب روایتی در این زمینه را که پیش از این گذشت تکرار می‌کنیم:

امام صادق فرمود: به راستی که ما (انسانها) دنیا را دوست داریم، ولی اگر به ما داده نشود برای ما بهتر است (زیرا) دنیا به کسی داده نشده مگر این که از بهره او در آخرت کاسته شده است.

مردی به آن حضرت گفت: سوگند به خدا که ما دنیا را طلب می‌کنیم. حضرت فرمود با (آن چه از) دنیا (به دست می‌آوری) چه می‌کنی؟ پاسخ داد: با آن چه از دنیا به دست آورده‌ام زندگی خود و خانواده‌ام را توسعه می‌دهم و صله رحم می‌کنم و صدقه می‌دهم و حج و عمره می‌روم. حضرت فرمود این طلب دنیا نیست بلکه در حقیقت طلب آخرت است.[1]

در نقطه مقابلِ عناوینی که در طلب روزی برشمردیم، با این عناوین در روایات روبرو هستیم:

۱- تکلیف و ترغیب به اشتغال به اصلاح آخرت (در مقابل اعراض از دنیا)

۲- اولویت دادن به کسب آخرت با ضمانت دنیا (در مقابل اولویت دادن به دنیا که موجب فوت آخرت می‌شود)

تکلیف اکید بر طلب کمالات حقیقی از جمله علم (در مقابل بیان ضمانت روزی دنیا)

ستایش حرص در طلب علم (در مقابل نکوهش حرص در طلب دنیا)

به دلیل اهمیت عناوین یاد شده، یکی از روایاتی را که پیش از این گذشت تکرار می‌کنیم:

به آن چه که بر عهده شما نهاده شده یعنی اصلاح امر آخرتتان بپردازید و از آن چه که برای شما تضمین شده یعنی امر دنیایتان رو برگردانید… کسی که به سهم خود از دنیا آغاز کند و ابتدا به آن بپردازد سهم او از آخرتش از دست می‌رود و به آن چه هم که از دنیا می‌طلبد نخواهد رسید. اما کسی که به سهم خود از آخرت آغاز کند، سهم دنیایش به او خواهد رسید و به آن چه هم که از آخرت می‌خواهد می‌رسد.[2]

روشن شد که در عین حالی که به کسب رزق و روزی ظاهری مکلف هستیم، اما این تکلیف مقدمه‌ای است برای انجام تکلیف اصلی که کسب رزق و روزی حقیقی است.

بحث «کسب رزق و روزی حقیقی» مستقلا ارایه می‌شود. انشاء الله.

 

[1]- عن عبد اللّه ابن أبى یعفور قال سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام یقول: انّا لنحبّ الدنیا و ان لا نعطاها خیر لنا و ما أعطى أحد منها شیئاً إلّا نقص حظّه فی الآخرة قال فقال له رجل انّا و اللَّه لنطلب الدّنیا فقال له أبو عبد اللّه علیه السلام تصنع بها ما ذا قال أعود بها على نفسى و عیالى و أصل بها و أتصدّق بها و احُجّ و أعتمر فقال أبو عبد اللّه علیه السلام لیس هذا طلب الدّنیا هذا طلب الآخرة.

[2]- أبو سعید الخدری قال: سمعت رسول اللَّه صلّى اللّه علیه و آله یقول عند منصرفه من أحد و النّاس محدقون به و قد اسند ظهره الى طلحة هناك ایها النّاس اقبلوا على ما كلّفتموه من إصلاح آخرتكم و اعرضوا عمّا ضمن لكم من دنیاكم و لا تستعملوا جوارحاً غذیت بنعمته فی التعرض لسخطه بمعصیته و اجعلوا شغلكم فی التماس مغفرته و اصرفوا همّتكم بالتّقرّب الى طاعته من بدأ بنصیبه من الدنیا فاته نصیبه من الآخرة و لم یدرك منها ما یرید و من بدأ بنصیبه من الآخرة وصل إلیه نصیبه من الدنیا و ادرك من الآخرة ما یرید.

  • نظر خوانندگان
۱۳۹۵/۱۲/۲۸-۶:۱۴:۴۷
مربوط به موضوع: کسب رزق و روزی ظاهری
بی زحمت روایت آخر را هم ترجمه بفرمایید
پاسخ‌ها
محسن۱۳۹۶/۰۱/۱۶-۶:۱۰:۴
: ترجمه درج شد.
محمد۱۴۰۳/۱۱/۲۲-۲۰:۶:۳۹
مربوط به موضوع: کسب رزق و روزی ظاهری
خیلی ممنون از مطالبتون. استفاده کزدم
پاسخ‌ها
  • نظر شما